بی دلیل
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند کیف کوچک ات باشد
بازشده در جوی آب
یا وقتی که گرفته بودی پیشانی ات را
لبخند میزدی
آخرینش میتواند اولین بوسه مان باشد
در آسانسور دانشگاه
یا همین تخمه شکستن یواشکی
توی سینما
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند دستهایت باشد روی صورت من
تا خدا و ابلیس اشکهایم را نبینند
یا روزی که در میدان ولی عصر
زمزمه کردی در گوشم
قرار نیست هیچکس بیاید
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند سرفه نکردنت باشد
روی سیگارهای من
میتواند ناشیانه آشپزی کردن باشد
ناشیانه عشقبازی کردنت
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند لنگه کفش خونی ات باشد
روی پیادهرو
وقتی تنت را روی دست میبردند
میتواند حسرت گیسوانت باشد
برای بوسیدن آفتاب
وقتی با روسری خاکت کردند!
حامد ابراهيم پور