- مرخصى سالانه، مرخصى استعلاجى
- مرخصى اضطرارى، روز کارگر،
- دو روزتعطيل در هفته
مصطفى صابر: بپردازيــم بــه مبحــث تعطيــلات و مرخصــى ها. در مورد اين مبحــث خيلــى خلاصــه بجــاى ١٢ روز مرخصــى سالانــه کــه در قانون کــار جــارى (شاهنشاهى) هست، و الــبته عملا خيلــى جاها ١٨ روز يا کمتر و بيشتر را هــم کارگــران در کارخانه هايى گرفته انــد، مرخصــى سالانــه را در اين متن ٣٠ روز کرده انــد. اين چيــزى است کــه شوراهاى اسلامى هــم خيلــى روى آن تاکيــد دارند. اگــر کارگــاهى طــى ٥ روز ٤٤ ساعت کــار بکشــد ميتواند پنجشنبه ها را هــم تعطيل کنــد و بالاخره اول ماه مــه را هــم براى کــارگران تعطيل اعلام کرده انــد. درباره اين مــواد و اين مبحــث چــه فکــر ميکنيد؟ منصور حکمت.
منصور حکمت: من فکــر ميکنم مدت مرخصــى هم مثل طــول روزکــار و غيــره تابعى از ظرفيت فنى و اجتماعى جامعــه براى تامين معاش و رفاهش است. امروز هم اگر بخواهم بر اين مبنا قضاوت کنم فکر ميکنم در آخر قرن بيستم در کشورى مثل ايران مرخصى ميتواند از اين بيشتر باشد. اگــر کسى در خيابان بى مقدمه از من بپرسد مرخصى کارگران چقدر باشد ميگويم اندازه مرخصى وکلاى مجلس. و اگــر هر دلــيلــى بياورند کــه نميشود آنوقت من جواب آن را آنجا ميدهم. بعنوان يک مطالــبه، اگــر هفته کار ٣٥ ساعت شده باشد، اگر هزار و يک فاکتور ديگرى کــه اينجا مطرح شــد در قانون کار گنجانده شده باشد آنوقت ٣٠ روز مرخصى بــه خودى خود قابل تامل و قابل بحث است. امــا در غياب اصلاحات ديگرى کــه اينجا در برابراين متن مطرح کرديم، خوب ديگــر بحث اين ميشود کــه بايد مرخصى از ٣٠ روز بيشتر باشد.
مصطفى صابر: يعنى شما ميگوئيــد اگــر اصلاحــات ديگر باشــد آنوقت ٣٠ روز مرخصى؟
منصور حکمت: ٣٠ روز مرخصى ميتواند مبنايى باشد براى مذاکره بين کارگر و کارفرما.و حتما بايد در روند مبارزه کارگرى افزايش پيدا بکند.
مصطفى صابر: الان در برخى کشورهاى اروپايى کارگران يکماه و نيم مرخصى دارند. فکر نميکنيد مبناى خواست مــا و مذاکره مــا بايد يکماه و نيم باشد؟
منصور حکمت: اگر اينطور باشد چرا. اگر بتوانيم چهارتا کشور را نشان بدهيم کــه مبنا يکماه و نيم است مــا هم حتمــا بايد اين را بخواهيم. منتها اجازه بدهيد راجــع بــه بندهاى ديگر اين مبحث نکاتى را بگويم. گفتيد اول ماه مــه را تعطيل اعلام کرده اند، بنظر من اول ماه مــه تعطيل نشده بلــکه يازده ارديبهشت تعطيل شده. اين اصلا جــاى تعطيل اول ماه مــه را نميگيرد. روزش يکى است، اما آنچــه اينها تعطيل کرده اند يک روز عجيب و غريب است به اسم ١١ ارديبهشت. اول ماه مــه تاريخچه معينى دارد و به همين اسم بايد تعطيل اعلام بشود. اين يعنى دولــت يک روزى را انتخاب کرده است و حاضر نيست اسم واقعى اش را بزبان بياورد. اگــر همين جماعت حاضــر بشوند روزه شان را طبق ماه شمسى بگيرند آنوقت شايد کارگر هم حاضر بشود روز کارگر را يازده ارديبهشت اسم بگذارد. اما اينها روزه شان در ماه “رمضان” است و عيد فطر و قربان شان را طبق تقويم هجرى قمرى ميگيرند، ولــى اسم واقعى روز کارگر را حذف ميکند. علــتش هــم اينست کــه بتواند بگويد کــه اين روزى است که مطهرى از فلان خيابان رد شد و فلان امام پايش لــيز خورد. ميخواهند هويت بين الــملــلــى طبقه کارگر را نفى بکنند. بنظر من کارگر ايرانى بايد اصرار بکند کــه آقاجان اينجا بنويس اول ماه مــه تعطيل است.
مصطفى صابر: يعنى بنويسد روز کارگر اول ماه مــه تعطيل است.
منصور حکمت: بلــه. وگرنه دارد منکر ميشود که کارگر طبقه اى جهانى است و اين روز يک حکمتى دارد و اين روز بخاطر مبارزه بخشى ديگر از طبقه کارگر در جهان بدست آمده. يازده ارديبهشت را ايشان هوس کرده است تعطيل کند و اگر مرض نداشته باشد بايد اسم واقعى اين روز را بگويد. اساس اين تفرقه انداختن در جنبش طبقه کارگر و محروم کردن طبقه کارگر از درک هويت جهانى خودش است.
نکته ديگر آن قضيه حاجى شدن است. اين اصلا موردى ندارد که براى حج مرخصى ويژه اى در نظر بگيرند. با منطق خودشان اگر ميشود اين مرخصى ها را داد بايد سرشکن کرد بين همه کارگران و به مرخصى همه اضافه کرد. اينجا گفته شده که استفاده از مرخصى با توافق کارگر و کارفرما است. اينجا هم کارگر مجاز نيست که تعيين کند کى ميخواهد به مرخصى برود! بايد برود با کارفرما توافق بکند و اگر نشد يک بابائى رااز شوراى اسلامى پيدا بکنند تا وساطت بکند! بنظر من همينکه کارگر تصميمش را از چند وقت قبل اطلاع بدهد کافيست. چون ممکن است گفته شود که تکلــيف کارخانه بايد روشن باشد. خوب بگوئيد کارگر از دوماه قبل اطلاع بدهد که از فلان تاريخ به مرخصى ميرود. يک نکته ديگر مسالــه مرخصى کمتر از يک روز است. من زياد منظورشان را متوجه نميشوم. بنظر ميايد اين کلــکى است براى کم کردن مرخصى استحقاقى.
مصطفى صابر: اجازه بدهيد بعدا به نکات مشخص تر بپردازيم. فعلا بهتر است نظر کلــى رفقا را بپرسيم.
حميد تقوايى: نظر کلــى من خيلى کم طول ميکشد و اگر اجازه بدهيد دوتا نکته ديگر هم آخرش اضافه کنم. اگر منظورتان از “نظر کلــى” اظهار نظر راجع به ٣٠ روز است، منهم معتقدم طبقه کارگر مبانى خيلــى جلوترى براى تعيين مرخصى دارد. از جملــه اشاره اى که کرديد در مورد يکماه و نيم که دستاوردى است که دارد. معيار ديگر اينست که، همانطور که منصور حکمت گفت، بالاخره در آن مملــکت ديگران، دولــتيان و نمايندگان مجلــس و غيره چقدر مرخصى ميروند. با چه منطقى کارگر که کارى خيلــى شاق تر از آنها انجام ميدهد و بيشتر در طى سال فرسوده ميشود، بايد کمتر مرخصى برود؟ بنابراين اين معيار ٣٠ روز قابل قبول نيست و ميشود ملاکهاى خيلــى پيشروترى مطرح کرد. يک مسالــه ديگر هم اينست که در جاهايى که دو روز تعطيل در هفته برقراراست حقوق تعطيل ماه را معادل يک ششم براى هر روز ميدهند. نه معادل يک روز کار (يک پنجم روزهاى کار هفته) بلــکه يک ششم. از حقوق کارگر کسر ميشود. اين کاملا و رسما مرخصى و تعطيل آخر هفته با کسر حقوق است. قطعا بايد جلــوى اين گرفته بشود. اين را انجام ٤٤ ساعت کار مشروط ميکند که قرار بود حداکثر کار در هفته باشد. بنابراين کارگر کاملا حق دارد که ٥ روز در هفته کار کند و دو روز هم تعطيل باشد وکمتر از ٤٤ ساعت هم کار کرده باشد حقوق کامل دور روز تعطيلــش را بگيرد. نکته ديگر مسالــه مرخصى کمتر از يکروز است که اين بحث مرخصى هاى اضطرارى است که کارگر در اثر مسالــه عاجلــى که برايش پيش ميايد، مثل بيمارى و مسائل خانوادگى، نصف روزسر کار نميرود. ولى اين بهيچوجه جاى مرخصى استحقاقى سالانه را نميگيرد. آن مرخصى اى است که براى تمدد اعصاب و استراحت ميرود. مرخصى اضطرارى مرخصى اى است مربوط به مسالــه خاصى که برايش پيش آمده. مرخصى اضطرارى با مرخصى استحقاقى فرق دارد و نبايد اينها را به حساب هم گذاشت. بايد کارگر حق داشته باشد از مرخصى هاى اضطرارى يکروزه و يا بيشتر از آنهم استفاده کند و اين را نبايد به حساب مرخصى استحقاقى سالانه اش گذاشت.
ايرج آذرين: مبحثى که صحبتش را ميکنيم مبحث تعطيلات و مرخصى ها است. بنابراين مسالــه تعطيل هفتگى که خيلــى مهم است هم بايد اينجا بحث بشود. تعطيلــى هفتگى ربط پيدا ميکند به روز کار و ساعات کار در هفته. يکى از محورهاى مهم مبارزه کارگران ايران دو روز تعطيل در هفته بوده. تعطيل پنجشنبه ها مسالــه مهمى بوده است. اين قانون با همان بحث ٤٤ ساعت دارد به اين رسميت ميدهد که فقط جمعه تعطيل است. حتى جاهايى که کارگر در طول ٥ روز ٤٤ ساعت کار ميکند و دو روز تعطيل است مزد اين دو روز کمتر است و عملا کارگر دارد جريمه ميشود. چرا که لابد کارگر بدعادت ميشود که دو روز تعطيل باشد! در مورد خود مرخصى ها فکر ميکنم بايد انواع مرخصى براى کارگران وجود داشته باشد. مرخصى سالانه که براى استراحت بعد از يکسال کار است. مرخصى استعلاجى و مرخصى اضطرارى که اينجا اصلا اسمش نيامده. اينجا هم بايد باز حداقل اين مرخصى ها را تعيين کرد. اينکه چه مقدارى کارگران بيشتر از اين ميتوانند مرخصى بگيرند باز بستگى به شرايط کار دارد. چيزهاى ديگرى هم هست که ظاهرا بعنوان مرخصى در نظر گرفته شده، مثل مرخصى کارگر مسلــمان براى حج. اين بنظر من نالازم است و کارگران نبايد بگذارند اينها باشد. غير از اينکه اين را فقط براى يک مذهب خاص گفته است، کلا به مذهب نبايد کارى داشته باشد و کارگر را مثل يک شهروند در نظر بگيرد که خودش ميداند از مرخصى هاى خود چطور استفاده ميکند. همينطور يکجا وارد احوال شخصى کارگر ميشود و به شکل قيم کارگر ظاهر ميشود. تشخيص ميدهد که کارگر براى فوت اقرباى درجه اولــش حق دارد يک روز مرخصى بگيرد. خوب شايد کارگرى با کس ديگرى، پسرخالــه اش يا دختر عمه اش، رابطه عاطفى نزديکى داشت و بخاطر او بخواهد مرخصى بگيرد. ايشان دارد تشخيص ميدهد که براى “ازدواج دائم” کارگر ميتواند دو روز مرخصى بگيرد. بنظر من نبايد اجازه داد که الــگوى زندگى کارگر و نحوه استفاده از مرخصى را تعيين کنند. کارگر بايد مرخصى هاى سالانه و غيره اش را داشته باشد و اينکه آن را به چه مصرفى ميرساند بخودش مربوط است.
ناصر جاويد: ايرج آذرين حرف من را زد. بنظر من مسالــه دو روز تعطيل مسالــه اى خيلــى جدى است. قانون بايد رسما پنجشنبه را بعنوان روز تعطيل بپذيرد. پنجشنبه هم مثل جمعه بايد يکى از روزهاى تعطيل هفته باشد. بنظر من حتى اگر در ٥ روز ٤٤ ساعت کار کنيم و پنجشنبه تعطيل باشد اين هنوز به نفع است چون در اين حالــت داريم به دو روز تعطيل رسميت ميدهيم و اين مقدمه اى است براى کوتاه کردن ساعت کار هفتگى. نکته ديگرى که ميخواهم بگويم در مورد تعطيلــى روز کارگر است. اينجا گفته اين روز”جزو تعطيلات رسمى کارگران به حساب ميايد” . بنظر من بايد بگويد اول ماه مــه روز تعطيل رسمى در کشور است. روز کارگر و به افتخار کارگر همه بايد تعطيل باشند کارگر آن روز را تعطيل ميکند و جامعه بايد آن روز را بعنوان روز تعطيلــش برسميت بشناسد. اين مسالــه “ازدواج دائم” را هم من خيلــى توهين آميز ميبينم. اسلامى بازى و آخوند بازى بس است ديگر. ميخواهيد صيغه و نميدانم کار و کاسبى خودتان را وسط بکشيد ديگر به قانون کار کارى نداشته باشيد. ازدواج ازدواج است و همين را بنويسيد. آمدن کار و کاسبى آخوندى اين وسط ديگر خيلــى توهين آميز است و بايد حتما رويش قلم بخورد.
مصطفى صابر: حميد تقوايى، شما در مورد ٤٤ ساعت کار و دو روز تعطيل در هفته نظرتان چيست؟
حميد تقوايى: بنظر من بايد اين دوتا را کاملا از هم تفکيک کرد. من قبول دارم که دو روز تعطيل در هفته خيلــى مهم است و تعطيلــى پنجشنبه و جمعه بايد در قانون کاررسميت پيدا کند. ولــى اين را بهيچوجه نبايد به ساعات کار هفتگى مشروط کند. يعنى من اين را نميتوانم قبول کنم که بگوئيم خوب ٤٤ ساعت کار اگر ٥ روز در هفته باشد يعنى روزى حدود کمى کمتر از ٩ ساعت، عوضش دو روز در هفته تعطيل باشد. من ميگويم اين دو خواست را کارگران بايد جداگانه مطرح کنند. مسالــه کاهش ساعت کار اهميت خودش را دارد. من قبلا هم در صحبت هايم اشاره کردم. روزکار يک مقولــه پايه اى در زندگى کارگران است. اينکه يک روز کار چقدر طول ميکشد. مستقل از اينکه تعطيلات بعدى را چگونه حساب ميکنند و بعد سرجمع در هفته و در ماه چقدر بايد کار کرد. روزکار خيلــى مهم است چون دارد سيکل زندگى آدم را معلــوم ميکند. وقت زندگى و کارو استراحت و تفريح و غيره در ٢٤ ساعت حساب ميشود. بهيچوجه نبايد سر روزکار کوتاه بيائيم. اگر قرار است روزکار به ٩ ساعت کش پيدا بکند و دور روز تعطيل در هفته گرو گرفته بشود، اين اصلا قابل قبول نيست. من اصلا اعتراضم به تبصره ٣ هم همين بود. تبصره ٣ گفته در صورتى که در هفته ٤٤ ساعت کار کند، يعنى روزى حدود ٩ ساعت،آنوقت حقوق ايام تعطيل پنجشنبه و جمعه اش را درست ميدهند. اما اگر کمتر کار کند حقوق ايام تعطيلــش را کم ميدهند. من با همين مخالــف بودم. روزکار اهميت پايه اى خودش را دارد. بايد براى اين کارگران مبارزه کنند، که ٣٥ ساعت و غيره را در اين رابطه بحث کرديم. مسالــه دو روز تعطيل در هفته بايد مستقل از اين نوع تبصره ها و بدون هيچ نوع وابستگى به ساعت کار و به دستمزد به رسميت شناخته بشود.
رضا مقدم: منهم صحبتم تکرارى است. فکــر ميکنم موقعى شعــار کارگران ٣٠ روز مرخصــى در سال بود کــه در انقلاب اين شعــار را داشتند. الان بنظــر ميرسد کــه اينجــا اين قانون کار دارد اين را بــه رسميت ميشناسد. حالا وقتش است کــه بحث يکماه و نيم را مطرح کنيم. يعنى کارگران خواهان ٤٥ روز مرخصــى سالانه باشند. در مورد اول ماه مــه فکــر ميکنم بايــد تعطيل رسمى براى کــل کشــور باشد و بعنوان اول ماه مــه روز جهانى کارگر قيد بشود. آن بندى کــه بــه ازدواج دائم و فوت همسر و پدر و مادر پرداخته بايــد حذف بشود و بجايش يک مرخصى اضطرارى در اين قانون در نظــر گرفته شود کــه کارگر بتوانــد با حقوق بــه هر شکلــى کــه خواست از آن استفاده کند.
منصور حکمت: در مورد آن سوال ٤٤ ساعت در ٥ روز و دو روز تعطيل منهم نظرم مثل حميد تقوايى است. فکر ميکنم نبايد اجازه داد خود روزکار کش پيدا کند چون اين توجيهى ميشود براى هزار و يک نوع اضافه کردن کار در شرايط ديگر. ٨ ساعت در روز هم بالاخره جاى خودش را دارد، يا ٧ ساعت در روز در حالــت ٣٥ ساعت در هفته. از هيچکدام از اينها نبايد کوتاه آمد و نبايد بين دو روز تعطيل و طول روز کار هيچ معاملــه اى کرد. نکته ديگرى داشتم راجع به مرخصى استعلاجى. ميگويد “با تائيد سازمان تامين اجتماعى جزو سوابق کار محسوب ميشود”. سوال من اين نيست که اين جزو چى محسوب ميشود. سوالــم اينست که آن روز مرخصى قانونى محسوب ميشود و حقوق ميدهيد يا نه و يا بالاخره آن را از ٣٠ روز مرخصى کم ميکنيد يا نه. درثانى هرکسى، حتى رئيس جمهور مملــکت، تا سرش درد گرفت دکتر نميرود. ميرود خانه اش و استراحت ميکند.حدس ميزند سرماخوردگى است يا ميداند دردى قديمى است که ميايد و ميرود. بايد اين در نظر گرفته شده باشد که کارگر ممکن است به دلــيل مشکلات جسمى سر کار نيايد و بعدا توضيح بدهد. بايد حد معينى تعيين شده باشد که بشود بدون گواهى پزشک و معاينه سر کار نيامد. يعنى کارگر بتواند به تشخيص خودش براى درمان بيمارى هاى متداول لازم ببيند استراحت کند و سر کار نيايد، و تنها درصورت ادامه بيمارى بيش از يکى دو روز موظف باشد تصديق دکتر ارائه کند. و بعد تائيد سازمان تامين اجتماعى قدرى عجيب است. بايد وارد دفتر و دستک و اداره بازى رژيم بشوى. من بعدا چطور بروم سازمان تامين اجتماعى را بدون اينکه گواهى پزشک داشته باشم راضى کنم که فلان چهارشنبه لــيز خوردم و کمرم خيلــى درد گرفت. يک کسى بايد در دسترس باشد، دکتر محل و يا کارخانه، که ورقه مربوطه را فورا صادر کند. اين نوع مقررات مقدار زيادى دوندگى روى دوش کارگر ميگذارد. خلاصه حرفم اينست: کارگر بايد بتواند خودش راسا تشخيص بدهد که حالــش خوب نيست، کارى که همه آدمهاى دنيا ميکنند، و بعد اگر بيمارى اش طولانى شد و به دکتر مراجعه کرد تصديق دکتر فقط براى دوره بعد از آن فرضا ٤٨ ساعت اول لازم باشد. و ثانيا اين تصديق دکتر در دسترس باشد و بشود بدون دوندگى آن را گرفت. يک مسالــه ديگر مرخصى عادت ماهانه براى زنان است که شايد بشود آن را در مبحث شرايط کار زنان بحث کرد. اما بهرحال مبحث مرخصى ها بايد آن را هم در بر بگيرد.