برای شهری که جهان شد.
***
دختران جنگ!
قلب، در آغوش کدامیتان،
بیقرار بامداد است؟
لبخند، بر لبهای کدام یک،
خورشید را به تب وا میدارد؟
گام، کدامین سرزمین را
به پیشدارد؟
نگرانم!
نکند کوه خوابش ببرد.
زمین در زیر پایتان بلغزد.
نگاه، بر مگسک تفنگهاتان،
چمباتمه بزند.
شهر خلوت نیست،
قلبها فروزانند!
جاده تنها نیست،
گامها بیکرانند.
شهر را بمبها گهواره کردهاند
کودکان را مادران
پشت چشمهای دریائی،
به آرامش میطلبند.
شهر جهانیست،
پیروزی را شتابان.
٭٭٭**
یوسف رسولی
