درباره ­ی قانون گذاری در حمایت از طبقه­ ی کارگر

کارل مارکس

مقابله با دسیسه ­های سرمایه­داران، که همیشه حاضرند در اعتصاب­ها و تعطیل کارخانه­ ها از کارگر خارجی به عنوان ابزاری بر ضد کارگر بومی استفاده کنند، یکی از وظایف ویژه­ ی انجمن ما [انترناسیونال اول] است که تاکنون آن را با موفقیت انجام داده­ایم. یکی از مقاصد بزرگ انجمن این است که کارگران کشورهای مختلف خود را نه فقط برادر و رفیق یک­دیگر احساس کنند، بلکه در ارتش رهایی بخش نیز هم­چون برادر و رفیق عمل کنند.
یک هدف بزرگ که ما آن را به عنوان «اتحاد تلاش­ های بین­ المللی» پیشنهاد می­کنیم، پژوهشی آماری درباره­ ی وضعیت طبقات کارگر همه­ ی کشورهاست که خود این طبقات باید آن را آغاز کنند. شرط هر گونه موفقیت این امر، شناخت مواد و مصالحی است که پژوهش باید مبتنی بر آن­ها باشد. کارگران با شروع چنین کار بزرگی توانایی خود را برای به دست گرفتن سرنوشت خویش نشان خواهند داد…
یک شرط مقدماتی بهبود و رهایی طبقه­ی کارگر، که بدون آن تمام کوشش­ های دیگرِ این طبقه برای بهبود و رهایی سترون خواهد ماند، محدودیت روزِ کار است. لازم است که تندرستی و انرژی ­های جسمانی طبقه­ ی کارگر، که بدنه­ ی بزرگ هر ملتی را تشکیل می­دهد، به او بازگردانده شود و نیز امکان رشد فکری، معاشرت اجتماعی و فعالیت اجتماعی و سیاسی برای او تضمین گردد.
ما هشت ساعت کار را به عنوان حد قانونی روزِ کار پیشنهاد می­کنیم. این حد را کارگران ایالات متحده­ ی آمریکا به طور عمومی درخواست کرده­ اند، و رای کنگره آن را به پلاتفرم مشترک طبقات کارگر در سراسر جهان تبدیل خواهد کرد.
ما گرایش صنعت مدرن به هم­کاری کودکان و نوجوانانِ هر دو جنس را در امر بزرگ تولید اجتماعی گرایشی پیشرو، سالم و مشروع می­دانیم، اگر چه حاکمیت سرمایه آن را به هیات مبدل زشتی و پلیدی درآورده است. در حالت عقلانی جامعه، هر کودکی از هر جنس، از سن نه سالگی، باید یک کارگر مولد شود، همان گونه که هیچ بزرگ سال قوی بنیه ­ای نباید از شمول قانون عمومی طبیعت معاف گردد، یعنی این قانون که باید کار کنی تا بتوانی بخوری، و باید نه فقط به کمک مغز، بلکه به وسیله­ی دست کار کنی…
از حق کودکان و نوجوانان باید دفاع کرد. آنان نمی­توانند از حق خودشان دفاع کنند. بنابراین، وظیفه ­ی جامعه است که از حق آنان دفاع کند…
کارگر، انسان آزاد نیست. در بسیاری موارد، او حتا نادان­تر از آن است که منفعت راستین فرزندش یا شرایط رشد انسانی را درک کند. با این همه، بخش آگاه طبقه­ ی کارگر کاملا می­فهمد که آینده­ ی طبقه ­اش و، از همین رو، آینده­ ی بشریت روی هم رفته به شکل­گیری نسل رو به رشد کارگر بستگی دارد. این بخش از طبقه­ ی کارگر می­داند که، پیش از هر کار دیگری، باید کودکان و نوجوانانِ کارگر را از دست تاثیرهای ویران­گر نظام موجود نجات دهد. اما این کار را فقط با تبدیل عقل اجتماعی به نیروی اجتماعی می­توان انجام داد و، در اوضاع و احوال موجود، هیچ راه دیگری برای این تبدیل وجود ندارد مگر اجرای قوانین عمومی توسط قدرت دولت. با اجرای این قوانین، طبقه­ ی کارگر قدرت دولتی را تقویت نمی­کند. برعکس، این قدرت را، که اکنون علیه او به کار گرفته می­شود، به کارگزار خود تبدیل می­کند. طبقه­ ی کارگر [با مجبور کردن دولت به قانون گذاری در حمایت از او] چیزی را از طریق یک قانون عمومی به مرحله ­ی اجرا در می­آورد که قبلا کوشیده است به کمک انبوهی از تلاش­های فردی پراکنده بدان دست یابد، اما موفق نشده است.
از «رهنمودهایی برای نمایندگان شورای عمومی موقت»، اوت ١٨٦٦، صورت جلسات شورای عمومی انترناسیونال اول، ١٨٦۴ تا ١٨٦٦، صفحات ۴۵-٣۴١.

Marx and Engels on the Trade Unions, edited with an introduction and notes by Kenneth Lapides, International Publishers/New York, 1987, p.96-7.

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ