زندگینامە دکتر جعفر شفیعی

جعفر شفیعی سال ٠٣٣١ خورشیدی برابر با سال ٠٥٩٠ می دی در خانواده ای مذهبی واهل فرهنگ و مطالعە در شهر بوکان چشم بەجهان گشود. فرزندان خانوادە جمعأ چهار برادر و یک خواهر بودند. وی تحصی ت ابتدایی ومتوسطە را در بوکان بە اتمام رساند. دانش آموزی بسیار باهوش و زیرک بود. در میان افراد خانواده و رفقایش محبوب و مورد ع قە بود. از همان
دوران جوانی با تفکرات سیاسی آشنا شد و پای گذاشتن در این راە فکر وی را متحول ساخت.
سال ٠٣٣٥ خورشیدی برابر با سال ٠٥٩١ می دی در دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز پذیرفتە شد. دیری نپایید کە جعفر تبدیل بە یکی از فعالین جنبش دانشجویی و مبارزات سیاسی گردید. در دوران تحصیل در دانشگاه بە مطالعەی کتاب هایی در زمینەهای مختلف اجتماعی ، فلسفی و اقتصادی پرداخت. واینچنین بود کە وی با تفکرات مارکسیستی آشنا و یکی از فعالین سخت کوش آن عرصە گردید. در پروسەی فعالیتهای سیاسی دانشگاه و جنبش چپ رفقای کومەلە را باز یافت. وی بزودی فعالیت های سیاسیاش را همسو با رفقای کومەلە آغاز کرد. علیرغم کنترل شدید و متمرکزی کە ساواک در مورد مراکز دانشگاهی اعمال میکرد، جنبش دانشجویی درهمەی شهرهای بزرگ ایران رشد و گسرتش می یافت و جعفر و رفقایش با درپیش گرفتن شیوەهای کار
مخفی، مشغول مبارزه و فعالیت های سیاسی خویش بودند .
درآن مقطع زمانی و شرایط حاکمیت سیاه رژیم شاهنشاهی پیوند با کارگران و زحمتکشان و ارتباط گسترده با آنها یکی از وظایف اساسی و سبک کاری فعالین کومەلە بود. انجام چنین وظایفی تجارب گرانبها و با ارزشی برای فعالین کومەلە بە ارمغان می آورد. در این راستا دکتر جعفر بسیار فعال بود. کارکردن و ارتباط با کارگران و زحمتکشان و پیوند تنگاتنگ با آنها موجب ایجاد ارتباط صمیمانەای میشد کە کار تشکیاتی را تسهیل میکرد. دکترجعفر مدتی زندگی کارگری را انتخاب کرد و در میان کارگران زیست. او در میان کارگران کارخانەی کفش، کارگران فرش باف و کارگران ماشین سازی تبریز وهمچنین در میان کارگران مهاجر کرد کە از کردستان و بدنبال کار راهی آذربایجان و مخصوصأ شهر تبریز و اطرافش شده بودند فعالیت و کار آگاهگرانە را بشیوه ای مبتکرانە انجام میداد. در نتیجە این سبک کار و صمیمیت در میان آنها بە سیمایی درخشان و مورد اعتماد
تبدیل شد.
در سال ٠٣٩٠ خورشیدی برابر با سال ٠٥٩١ می دی بمدت شش ماه از طرف ساواک دستگیر و زندانی گردید. دکتر جعفر بە شیوەای حماسی و ستایش آمیز در برابر شکنجە ها و آزاردادنهای ساواک با عزمی راسخ مقاومت کرد و اسرار تشکیات و رفقایش را در نهایت سر بلندی در سینە نگە داشت و حفظ کرد. فشارهای جسمی و روانی ساواک و دوران سخت زندان نە تنها نتوانست عزم و اراده پو دین او را بشکند بلکە دوران زندان تجارب گرانبهای دیگری بە وی آموخت. دکتر جعفر توانست از
درون رنج ها و مرارت ها سر بلند بیرون آید و با عزم راسخ تری مبارزه سیاسی خویش را ادامە دهد.
طبابت و شغل پزشکی کانال و فرصتی ایجاد کرده بود تا دکتر جعفرعهد و وفای صادقانەی خویش را در حق طبقات فقیر و کم در آمد جامعە درعمل نشان دهد. وی از این فرصت و موقعیت بە طرز شایستەای استفادە کرد. با اقشار و طبقات محروم جامعە مانند رفیقی دلسوز روبرو میشد و با خصلتی کام انسانی و انق بی برای چارە رنجها، مشقات و سرنوشت بهتری برای آنها گام بر میداشت . در شهر تبریز خانە بەخانە ، کوچە بەکوچە و محلە بە محلە در جستجوی کارگرانی بود کە نیازمند معالجە و مداوا بودند؛ کارگران و زحمتکشانی کە خودشان توانایی رفتن بە دکتر و بیمارستان را نداشتند. در مواردی پیش میامد کە در صورت لزوم مریض ها را کول میکرد و در انتقال آنها از درمانگاه بە بیمارستان یاری میرساند. کلبەی محقر دکتر جعفر معمو مسکن
انسان های کم درآمد و فقیری بود کە توانایی مداوای خویش را نداشتند و برای معالجە بە تبریز می آمدند.
زمانی هم کە بە کردستان برمیگشت و در هر جایی کە حضور مییافت چە در خانەها، چە درمراکز درمانی، در مقام پزشکی حاذق و رئوف ظاهر میشد کە مردم برای معالجە بە دیدارش می آمدند. دکتر با کولە باری از صمیمت و درمان روستا بە روستا میگشت و در اوج دلسوزی، متانت و قیافە ای شاد و لبخند بر لب اقشار محروم جامعە و فقرا را کمک و همراهی میکرد. هنوز هم شمار زیادی از اهالی این منطقە هستند کە صحنە های بیاد ماندنی از دلسوزی و صداقت دکتر بیاد دارند کە چگونە و چطور مردم مریض را با کول خویش جابجا میکرد و در مواردی پاسی از شب گدشتە و حتی در نیمە های شب فریاد رس کسانی بود
کە جگرگوشە و عزیزانشان با خطر مرگ مواجە میشدند.
دکتر جعفرهمیشە با قیافە ای متبسم و با تواضع فراوان با اشخاص مریض روبرو میشد وهمین برخورد صمیمانە از نظر روانی بر روی مریض تاثیرات مثبت و فراوانی میگذاشت. چنین روشی باعث شدە بود کە ارتباطی عاطفی و معنوی بین دکترجعفر و توده های مردم ایجاد شود. هر چە بیشتر با درد و محنت آنها روبرو و آشنا میشد ستم و محرومیت مردم را با تمام وجودش
بیشتراحساس میکرد و اراده و عزم او برای نجات و رهایی توده های ستمدیده و کارگران و زحمتکشان راسخ تر میشد.
سال ٠٣٩٩ خورشیدی برابر با ٠٥٩١ می دی دکتر جعفر همراە رفیق ساعد وطندوست بە توصیە و در چارچوب یک مأموریت تشکی تی از طرف کومەلە، نزد اتحادیەی میهنی کردستان در منطقە مرزی کردستان عراق رفتند. در آنجا هم بەعنوان پیشمرگە و هم پزشک مشغول فعالیت شد و بە مردم محروم آن سامان خدمت کرد . زمانیکە از این ماموریت و سفر سیاسی بە کردستان ایران بر گشت تجارب گرانبها و ارزشمندی در زمینە های شیوه مبارزه و سبک کار وهدایت جنبش را باخود بە ارمغان آورد. برگشتن دکتر جعفر از این مأموریت مصادف بود با اوج مبارزات برای بە ثمر رسیدن آرزوها و خواست های او و هزاران انق بی دیگر در ایران. در آنهنگام انق ب ایران بر علیە رژیم سلطنتی با شدت هرچە تمامتر درجریان بود؛ هم از اینرو سبک کار و مبارزات دکتر جعفر و رفقایش شکل دیگری بەخود گرفتە بود. مبارزه سیاسی پیشرو برعلیە ظلم و ستم دیکتاتوری از حلقە تنگ احزاب و تشکل های مخفی و روشنفکران در آمده بود و موج اعتراضات توده های وسیع مردم آهستە و پیوستە در سطح خیابانها بە حرکت درآمد بود. طولی نکشید کە دکتر جعفر در سطح جنبش توده ای مردم کردستان بە مثابە رهبری توانا و
فرهیختە خود را نشانداد. وی در این پروسە همەی ابتکار و توانایی خویش را بکار گرفت و نمایان ساخت.
دکتر جعفر در مجامع اعتراضات وسیع توده های مردم در شهر های: سقز، مهاباد و بوکان سخنگو و مبلغ سیاست ها و مواضع کومەلە گردید. پس از فرمان جهاد علیە مردم کردستان و در خ ل جنگ سە ماهە و حم ت نیروهای رژیم بە کردستان در تابستان و پائیز سال ٠٣٩١ جمهوری اس می در برابر پیشمرگان و اعتراضات دمکراتیک مردم کردستان ناچار بە آتش بس و قبول شکست نیروهای خود گردید. دولت جمهوری اس می کە در موقعیتی شکننده و ضعیف قرار گرفتەبود، بە خلق کرد پیشنهاد مذاکره داد. در این رابطە هیأت نمایندگی خلق کرد بعنوان ارگانی کە مورد حمایت گستردە مردم کردستان بود ایجاد شد کە در آن دکتر جعفر بعنوان نماینده کومەلە یکی از اعضا هیئت نمایندگی خلق کرد بود کە برای مذاکره با رژیم جمهوری اسامی ایران تعیین شده بود. بیست و چهار ساعت بعد از نخستین و تنها دور گفتگو و مذاکرە رسمی با نمایندگان جمهوری اسامی ایران در مهاباد، دکتر جعفر و چند تن از اعضای هیأت نمایندگی خلق کرد با رسانە های گروهی از جملە تلویزیون مهاباد مصاحبە کرد. در این مصاحبە تلویزیونی دکتر جعفر با تیز بینی و بطور سنجیدەای چگونگی روال مذاکرات و مواضع هیأت نمایندگی خلق کرە و نیز برخورد و مواضع نمایندگان دولت را موشکافانە مورد تجزیە و تحلیل قرار داد. نوار ویدیویی این دیدار تلویزیونی اکنون
در آرشیو کومەلە موجود است.
دکتر جعفرهمزمان با کارو مبارزه تشکی تی ” بیمارستان خلق ” را در شهر بوکان سازماندهی و مدیریت کرد. این بیمارستان عرصەای بود برای ارائە خدمات پزشکی و مداوای افراد مریض در سطح شهر و روستا و هم چنین کمک درمانی بە تودەهای کم درآمد و بی بضاعت درآمد.
کومەلە کە در جریان جنبش عاد نە و انق بی کردستان تعداد زیادی از نیروهای مسلح رژیم را بە اسارت گرفتە بود هموارە ت ش میکرد کە آنها را با پیشمرگان اسیر کە در جریان نبرد اسیر شدە بودند و نیز زندانیان سیاسی کومەلە و چپ مبادلە کند. زمانیکە جمهوری اسامی برای مبادلە اسیران آمادگی نشان داد، دکتر جعفر از طرف کومەلە با درایت و کاردانی خاص این امر مهم را در مقطعی حساس برعهدە گرفت. فرستادگان رژیم با کومەلە بە توافق میرسیدند و سپس با مدیریت دکتر جعفر یک گردان از نیروهای پیشمرگ کومەلە در منطقەی بوکان امر مبادلە اسیران را انجام میدادند. صحنە مبادلە بدینگونە بود کە نیروهای پیشمرگ و نیروهای رژیم در برابر همدیگر صف آرایی میکردند و اسرا را یکی یکی مبادلە میکردند. بدین ترتیب تعداد زیادی از پیشمرگان و انق بیون کومەلە و فعالین چپ کە بە انحای مختلف و در سراسر کردستان اسیر نیروهای رژیم شده بودند از چنگ زندان های جمهوری اسامی ایران آزاد شدە و دو باره بە صفوف انق ب می پیوستند. دکتر جعفر خاطرات فراوانی از
جریان مبادلە اسیران و جگونگی اجرای آن بەیاد داشت کە متاسفانە فرصتی برای آرشیوکردن این صحنەها را هرگز پیدا نکرد.
دکتر جعفر یکی از رهبران کومەلە بود کە سیاست ها و افکار و کردارش بطور اخص با منافع کارگران و زحمتکشان همسو بود. این خصوصیات انق بی دکتر جعفر را بە رهبری مورد اعتماد برای ستمدیدگان، زنان محروم و کارگران تبدیل کرده بود. از همان آغاز مبارزات سیاسی دکتر جعفر بە توده های محروم ایران و کردستان نشاندادە بود کە در راه رهایی آنان از هیچگونە
فداکاری و مبارزەای دریغ نخواهد کرد.
دکتر جعفر در سال ٠٣٣١ خورشیدی با خانم ملکە مصطفی سلطانی ازدواج کرد و ثمره زندگی مشترک و کوتاهشان دختری است بنام “بەیان” کە یادگار بسیار عزیزی از این پیوند میباشد.
دکتر جعفر نویسنده، مبلغ، سیاستمدار و سخنگویی توانا و کارآمد بود و سالها مسئول رادیو کومەلە، نشریە پیشرو و چند ارگان تبلیغی دیگر کومەلە بود. در این پروسە دکتر جعفر تاش فراوانی مینمود تا درحالیکە این ارگانها را بە دور از پیامهای صرفا تهییجی و دادن وعدە و وعید نگاهدارد در عین حال آنها را بە ارگانهایی متعهد و متکی بە نیروی بی پایان تودەها متکی نماید.
هم چنین سعی میکرد با متانت و خستگی ناپذیری مردم محروم را در زمینە توانایی ها و منافع طبقاتیشان آگاه نموده و آنها را با باورها و فرهنگی کە مایە رهایی و نجاتشان میشود آشنا سازد. دکتر جعفر ع وە بر کردستان ایران در بخشهای دیگر کردستان نیز چهرەای شناختە شدە و یکی از معروف ترین رهبران کومەلە بود . زمانیکە در سال ٠٣٩٩ نزد اتحادیە میهنی کردستان بود با نام مستعار دکتر “عزیز” شناختە میشد. با تشکی ت “آ ی رزگاری” در کردستان ترکیە و چندین تشکل دیگر در بخشهای دیگر کردستان روابطی سیاسی – مبارزاتی برقرار کردەبود. دکتر جعفر با رسانە های گروهی اروپا از جملە رادیو فارسی
بیبیسی، تلویزیون و مطبوعات فرانسە و رسانەهای چند کشور دیگر اروپایی مصاحبەهایی انجام دادە بود.
دکتر جعفراولین عضو کمیتەی مرکزی کومەلە بود کە در سال ٠٣٣٠ خورشیدی برابر با ٠٥١١ می دی بە اروپا سفر کرد و درآنجا مبارزات و مشکات مردم کردستان با جامعە کردهای مقیم اروپا و نیز ایرانیان مقیم خارج کشور را مورد بررسی و تجزیە وتحلیل قرار داد. همچنین با ارگان ها و رسانە های خبری چندین کشور دیدار و گفتگو کرد.
دکتر جعفر از سال ٠٣٩١ خورشیدی تا هنگام مرگ عضو کمیتە مرکزی کومەلە بود. و با تمام قوا و توان خویش در تاسیس حزب کمونیست ایران شرکت کرد؛ عضو کمیتە ی بر گزار کننده کنگره موسس حزب کمونیست و یکی از فعا ن کنگره موسس بود. وی همچنین تا آخرین دم حیاتش عضو کمیتە مرکزی حزب کمونیست ایران بود.
هر گز احساس نمیکردی کە در تاش ها و مبارزه برای بە ثمر رساندن انق ب خستە است؛ همە اذعان داشتند کە انرژی، ذوق و نیرو و توانش پایان ناپذیر است. همیشە احساس میکردی کە در انجام وظایف انقابیاش و امر پیشبرد جنبش تعجیل میکند. دکتر جعفرمعتقد بود کە اگر وظایف و مسئولیت ها را همان آن و در وقت مناسب انجام ندهد و امور را روبراه نکند چنانچە مسئلەای آید دیگر انجام آنکار دیر میشود. هم ازاینرو دقیقا آنچە را کە آقای ص ح الدین مهتدی کە در نوشتەای بە زبان کردی بنام “گلکوی تازەی یار” ( تربت تازە یار) کە بعد از مرگ دکتر جعفر برای همسرش ملکە مصطفی سلطانی نوشتەاند بیانگر
شخصیت دکتر جعفر است: ” نگاهی بود کە شرارە هایش شب سیاه را میشکافت، زبانی بود کە آتش فریاد را، بر پیکر جهان سکوت کرده ، بر می افروخت. قلمی بود کە مانند سوزن جراحی دمل را پاره میکرد، اشغالگر واستثمارگر را بطور یکسان می ترساند، راهی بسوی تاریخ نوین میگشود.”
کاراکتر و شخصیت دوست داشتنی دکتر جعفراو را بە سطح رهبری واقعا محبوب رسانده بود. دکتر جعفر انسانی شریف، خوش مشرب، شاد و خندان، متواضع، جدی، پرکار، ساده و بی آ یش، خستگی ناپذیر، دلسوز، فداکار و آگاه بود. در غم هر کسی شریک بود و در دیدار و برخوردهایش حرمت تک تک انسان ها را مد نظر داست ، تنها یکبار دیداربا وی کافی بود تا
برای همیشە محبوبیتش در اعماق قلب انسان رسوخ کند. رفتار و کردار دکتر جعفر چە در زندگی خصوصی و معمولی و چە در
زندگی سیاسی گرمی، اعتماد و باور را بە توده های مردم و اطرافیانش میبخشید. این امر بە پیوندها، اعتماد و باور بە خود دکتر جعفر بر میگشت و همین باعث شده بود تا محبوب و تکیە گاه همگان باشد. دکتر جعفر همەی ارگان های کومەلە را یاری و مساعدت نموده و تاش میکرد تا اعتماد و دلگرمی بە همەی فعا ن کومەلە در ارگان های مختلف تشکیاتی بدهد. جوانان، زنان،
هنرمندان، نویسندگان و شاعران برای رهنمود و حل مشک تشان بە او روی می آوردند. با پیشمرگان زخمی و مریض
روابطی بسیار صمیمانە توام با احترام داشت و آنجە از دستش بر می آمد برای کم کردن درد و رنجشان انجام میداد. در برابر آنهائی کە در میدان جنگ های عاد نە خلق کرد اسیر کومەلە میگردیدند احساس مسئولیت مینمود؛ بە زندان میرفت و با آنها گفتگو و بحث میکرد و بە خواست هایشان توجە انسانی مینمود.
دکتر جعفر هیچ دشمن شخصی نداشت!
وی انسانی شریف، کمونیست، انترناسیونالیست و همە جانبەنگر بود و برای نجات انسان ت ش میکرد و هرگز مرزهای جغرافیایی نمیتوانست افکار وا و انسانی او را تحت تاثیر قرار داده و محدود سازند. برای او مبارزات طبقاتی، توده ای –
دمکراتیک و ملی حلقەهای بهم پیوستە یک زنجیر و ناگسستنی بودند. تاش برای بە ثمر رساندن یکی از این اشکال مبارزه را در خدمت و تسهیل شکل دیگری از مبارزه میدانست.
رفیق ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومەلە در مراسم خاکسپاری او چنین گفت: “برای شناخت دکتر جعفر بهیچوجە کافی نیست کە بە جایگاه و سمت تشکی تیاش نگریست. این درست است کە دکتر جعفر
همیشە یکی از سیاست گذاران و رهبران تشکی ت ما بوده است، اما این توصیف هرگز نمیتواند تمامی شخصیت و همەی
جوانب جایگاه و موقعیتی را کە رفیق دکتر جعفر داشت بما نشان دهد.”
با اندوە و تاسف فراوان روز هفتم آبان ماه سال ٠٣٣٣ خورشیدی برابر با ١٥ اکتبر٠٥١٩ میادی در حالیکە برای انجام وظیفەای تشکیاتی عازم اروپا بود ، بعلت تسامح و سهل انگاری برخی مسئولین آنزمان کومەلە در شهرهای سلیمانیە و بغداد در نزدیکی شهر تکریت در تصادف ماشین جانش را از دست داد.

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ