پندار خدا

ريچارد داوکينز
ترجمه الف. فرزام

(در جدال با تاريكی و خاموشی!)
معرفی:
معمولاً آدم، بخصوص وقتی که جوان باشد، از بايد و نبايد خوشش نمی آيد. ولی بگذاريد از همين اول يك چيز را روشن کنم:اثر « پندار خدا » پيدا کردن، خواندن و چند باره خواندن کتاب ريچارد داوکينز، دانشمند زيست شناس انگليسی، يك بايد بزرگ است. طبيعی است که مستبدان و متعصبان دينی، خواه در رأس يك رژيم باشند خواه در رياست يك خانواده، چنين کتابی راعلم را در برابر جهل و خرافه قرار می ،« پندار خدا » . برنتابند دهد، و هر شكلی از خداباوری را در هر دوره ای از تاريخ بشر زير سئوال می برد. داوکينز، دانشمندی داروينيست است که در سراسر دنيا، به ويژه در اروپا و آمريكا، به يك مرجع علمی در جدال با خلقت گرايان و بنيادگرايان دينی تبديل شده است. ميانه می خواهند راه « احترام به عقايد دينی اشخاص » بازانی که به نام مباحثه روشنگرانه علمی درباره دين را ببندند نيز از نقد بيرحمانه داوکينز در امان نيستند.
يكی از آثار ديگر داوکينز در اين زمينه، که بايد به فكر يافتن و تكثير آن نيز بود، فيلم مستندی درباره دين است که به سفارش انگليس ساخته شده است. اين مستند، با الهام از « کانال ٤ » شبكه تصور کن » ساخته جان لنون، زير عنوان « تصور کن » ترانه بر خود دارد. « دنيايی بدون دين را فرصتی است برای آشنا شدن با ،« پندار خدا » مطالعه کتاب نظرات و فاکت ها و پيشرفت های علمی در عرصه زيست شناسی و کيهان شناسی و ژن شناسی. فرصتی است برای عميق تر پندار خدا » . انديشيدن به پرسش های فلسفی و اخلاقی به مدد علم خواننده اش را همزمان درگير سه فرايند (آموزش و شناخت جدل های بيرونی بازبينی افكار درونی) می کند. آنچه عبور از اين مسير پيچيده را برای خوانندگان کتاب، ساده می کند بدون شك،خود علم است. انگار داوکينز با پارچه تميزی آغشته به يك مايع شفاف کننده (يعنی فاکت های بيشماری که حاصل پيشرفت و تكامل دائمی علم است) در برابر ما ايستاده، مرتب شيشه عينك ما را برای نگاه روشنتر و عميقتر و دقيقتر به کائنات و حيات، پاك می کند.
هدف داوکينز از نگارش اين کتاب (و ساير آثار نوشتاری، تصويری، سخنرانی ها و درس هايی که در اين زمينه عرضه میکند)اينست که مخاطبانش به ويژه اگر مومن و ديندارند، در مورد باورهای غير علمی شان به طور جدی دچار شك شوند و به نفع جهان عينی، طبيعت و زندگی اين جهانی، از خودفريبی دينی دست بكشند. داوکينز خوب می داند که اين کار ساده ای نيست. ولی او چاره را در داشتن اعتماد به نفس، و داشتن جرأت برای دفاع پيگيرانه و آشكار از حقيقت و افشای بيرحمانه کذب می داند.
بگذاريد بحث از کتاب داوکينز را موقتاً قطع کنيم و به صحنه کنونی نبرد ميان علم و دين در جامعه ايران گريزی بزنيم. رژيم مذهبی نه فقط با استفاده از هر نوع ابزار تبليغاتی سنتی و مدرن، افكار خرافی را در جامعه می پراکند، بلكه به موازات آن، آثار علمی و پيشرو و ماترياليستی و صاحبان چنين افكاری را سرکوب می کند. اين سرکوب ممكنست به شكل اخراج دانش آموز کنجكاو و نافرمانی که معلم دينی اش را با پرسش های گزنده به دردسر انداخته و بازخواست از والدينش جلوه گر شود. اين سرکوب می تواند شكل تهديد جانی و يا خانه نشين کردن معلمان و استادان روشن انديش را به خود بگيرد. اين سرکوب گاه مانند روزهای اول بعد از انقلاب ٥٧ به صورت جمع آوری و سوزاندن کتاب به اجراء در می آيد و « ضاله » های علمی و فلسفی به اصطلاح گاه در قالب ندادن مجوز چاپ از سوی وزارت ارشاد يا تعطيل کردن يك نشريه به جرم چاپ موهن و خلاف دين مطلبی که بوده است. شكل خشن تر « مبين اين سرکوب را در صدور احكام ارتداد برای مبارزان کمونيست و چپ و روشنگران آته ئيست می بينيم که می تواند به دستگيری و شكنجه و حتی ترور يا اعدام آنان بينجامد. در شرايط سياسی امروزايران، رژيم اسلامی با تمام قوا عليه علم و آگاهی شمشير کشيده است. اين روزها حكومتيان لعن و نفرين فراوانی نثار علوم انسانی می کنند. اما فقط در پی بيرون راندن فلسفه های گوناگون غير دينی و سكولار از صحن دانشگاه نيستند. اينان همزمان در صدد تحريف و تخفيف علوم نظری نيزهستند. بی دليل نيست که اين روزها ملايانی را به دانشكده های مختلف فرستاده اند تا در مقابل چشمان ناباور و پوزخند دانشجويان، تكامل داروينی و بيگ بنگ را ظرف ٢٠ دقيقه رد کنند و بر دانشمندانی نظير اديسون بتازند! اينها رويشان نمی شود که بگويند زمين گِرد نيست و به دور خورشيد نمی چرخد، و گرنه روی گاليله هم خط می کشيدند. پرسش اينست که در مقابل اين هجوم خرافی چه بايد کرد؟ آيا کسانی که خود را در اردوی علم و خرد می بينند، در اين زمينه مسئوليتی بر دوش خود احساس می کنند؟ آيا فقط زير لب ناسزا گفتن يا در جمع پوزخند زدن، برای مقابله با اين هجوم کفايت می کند کند؟ با طرح اين پرسش ها، دوباره به بر می گردم. « پندار خدا کتاب داوکينز، روحيه لازم و استدلال ها و فاکت های مهم و مناسبی را برای ضد حمله ما فراهم می کند. با اين سنگ بنا شروع می شود که: ريشه ايمان « پندار خدا » به ماوراء الطبيعه، عدم آگاهی به توانايی است. در يك کفه ترازوی اين معادله، ايمان را می بينيم و در کفه ديگر، عدم آگاهی را. چقدر اين دو وزنه، همسنگ به چشم می آيند! البته تيغ داوکينز برّاتر از آنست که به نقد جهالت آشكار و ايمان و تعصب آور بسنده کند. داوکينز مستقيماً به سراغ نگرش و استدلال اگنوستيك شك گرا) هم می رود که از ميان وجود يا عدم وجود آفريدگار عالم (طراح هوشمند آائنات و حيات) نمی تواند يكی را انتخاب کند. داوکينز اين شك گرايی را نامعقول می خواند چرا که اگنوستيك ها، اموری که با علم تاکنونی و نيز با تكامل شناخت انسان، قابل شناسايی و پاسخگويی است را مسكوت می گذارند و با اينكار به ادامه سلطه يا قدرت جهل دينی (با همه عواقب و تأثيرات مخرب و مرگبارش برای نوع بشر) ياری می رسانند. را تكرار می کند « کارل ساگان » داوکينز اين گفته دانشمند شهير که عدم قطعيت يا برخورد اگنوستيك، فقط در علم موجه است. يعنی ما چيزی به نام شك علمی داريم و بايد داشته باشيم. اما در جدال آشكار علم و ضد علم، برخورد اگنوستيك يعنی ضد علمی رفتار کردن. داوکينز با دسته بندی انواع مختلف ايمان دينی و افكاری التقاطی که می خواهند علم و دين را دمساز کنند،استدلال ها و پايه های اعتقادی هر گروه را يك به يك به نقد می کشد. در اين مسير، او به تعدادی از دانشمندان و خردگرايان به واقع بی خدا نظير آلبرت اينشتين و استيفن هاوکينگ اشاره می کند از خدا، از « شخصی » که با ارائه تعريف يك طرف باعث سوء تفاهم در ميان هواداران و پيروان خود و سوء استفاده مبلغان مذهبی شده اند و از سوی ديگر،مورد حمله « کافر » خود به عنوان دستگاه روحانيت و سخت کيشان اديان ابراهيمی قرار گرفته اند. داوکينز اين گونه سر در گمی ها، توجيهات يا ملاحظه کاری ها را در جدال خطير علم با ضد علم، جايز نمی داند.
کتاب داوکينز، « شخصيت محوری » بدون شك چارلز داروين بزرگ است. داوکينز بر اين نظر است که حيات را بدون نياز به دست و انگيزه ی يک قادر و يا جمعی « خدا » مطلق متافيزيكی به نام از خدايان به خوبی می توان با تئوری انتخاب طبيعی داروين توضيح داد. بر اين پايه علمی، داوکينز وجود خدا را اين چنين زير سؤال می کشد:
هر هوش آفريننده ای که پيچيدگی کافی برای آفرينندگی داشته » باشد ، فقط می تواند محصول يك فرآيند پيوسته تكامل تدريجی باشد. چون هوش های آفريننده در جهان تكامل يافته اند، ناگزير وجودشان مقدم بر وجود خود جهان نيست، و لذا نمی توانند مسئول طراحی جهان قلمداد شوند. به اين معنا، خدا يك پندار است يك تناقض پايه ای در تفكر خداباور را برای « پندار خدا » اگر خدا همه چيز دان » : خوانندگانش به شكلی موجز ارائه می دهد است، بايد از پيش بداند آه همه توانی اش در سير تاريخ چه نتيجه ای به بار خواهد آورد. با اين پيش شرط، حرکت اوليه خدا و حق با داوکينز «. آفرينش ماديت، به کار عبثی تبديل خواهد شد است. نتيجه اين تناقض اينست که ما را با يك کار بی انگيزه، يا يك خدای بی انگيزه و بوالهوس روبرو می کند. انگار زندگی صرفاً يك نمايش عروسكی عظيم قدسی است برای سرگرم کردن قادر متعال.با اين واقعيت روبرو می شويم که بسياری از « پندار خدا » در انديشمندان و صاحب نظران تأثير گذار در عرصه علم و سياست، اگر نگوييم آشكارا بی خدا، ديندار نبوده اند. در کتاب از قول دنيا مبهوت خواهد شد اگر » : می خوانيم که « جان استوارت ميل » بداند که برجسته ترين چهره هايی که عقل و فضيلتشان شهره داوکينز می گويد «. خاص و عام است کاملاً در قبال دين شكاك اند طبق آمار، در ايالات متحده آمريكا که يكی از مذهبی ترين کشورهای دنيا به حساب می آيد، شمار بی خدايان بيش از معتقدان به دين يهود است. او ادامه می دهد که پس چرا تعداد اين خداگرايان نسبت به بی خدايان، اين چنين پُرعده به نظر می آيند؟ جواب اين است: گسترش بی خدايی با اعلام آشكار بی خدايی، ربط مستقيم دارد. تا زمانی که بی خدايان به دلايل و توجيهات مختلف از ابراز آشكار نظرات نقادانه و علمی خود عليه جهل و خرافه دينی پرهيز کنند، گرايش های فكری واقعی در ميان مردم شكوفا و آشكار نخواهد شد و سمت گيری ها در پرده آمار و تبليغات رسمی باقی خواهد ماند. اين فراخوان ارزشمند داوکينز به جرأت کردن، روشن انديشان و خردگرايان را در جوامعی مانند ايران که تحت استبداد سياسی و قوانين خشن مذهبی قرار دارد، با اين چالش فكری مهم روبرو می کند: در اينجا، چگونه می توان و می بايد فراخوان داوکينز را به اجراء در آورد؟ همين چند ماه، را به « نوبت شما » موضوع برنامه « بی بی سی » بخش فارسی داوری در مورد نظريه داروين اختصاص داده بود. در آن برنامه، حتی آنانی که مدافع پر شور داروين و علم و خرد بودند، جرأت نداشتند آشكارا بی خدايی خود را اعلام کنند. اين در حالی است که از ميان غير ايرانی های مصاحبه شده در لندن، اکثريتشان بی خدايی خود را علناً اعلام می کردند. سئوال اينست که به طور عملی، چگونه می توان بر اين هراس غلبه کرد و راه های مناس و کارآمد برای ابراز گسترده نظرات علمی و فلسفی صحيح رايافت؟
به مسأله اخلاق در پرتو « پندار خدا » بخش مهمی از خداباوری مربوط می شود. داوآينز با رجوع به انباشته های ژن های » تكاملی در مغز انسان (منجمله مقوله ای تحت عنوان يا مِم ها) می کوشد چارچوبی داروينی برای پايه های « فرهنگی اخلاقی نوع بشر فراهم کند. او در برابر اين استدلال مومنان که می گويند اگر خدايی در کار نباشد چه کسی خير و شر را مشخص خواهد کرد؟ و اگر خير و شر مشخص نباشد، جامعه بشری به کجا خواهد انجاميد؟ يك سلسله دلايل طبيعی که در جريان انتخاب جای گرفته را بر می انبان ممی » طبيعی و تكامل نوع بشر، در شمارد. داوکينز در سراسر کتاب، اصرار دارد که همه مقولات مورد جدل را جدا از چارچوب سياست و ايدئولوژی و مناسبات حاکم و محكومی در جامعه بشری بررسی کند و استدلال های خود را به فاکت ها و نظريه های آلی تر و فراگيرتری بر چگونگی تكامل گونه انسانی متكی کند. در اين بخش، او مقولاتی مانند همبستگی ميان نوع، پيوندهای خويشاوندی، تعاون و کمك متقابل، جهت گيری ضروری » انتظار پاسخ يكسان به رفتار يكسان را نوع بشر در جريان انتخاب طبيعی برای تكامل و شكل گيری اش ژن های » تشخيص می دهد. و انباشت همين ها در انبان ما تا به امروز را مبنای رفتار مشترکی می داند که آن « فرهنگی ناهنجاری های » را اخلاق می نامند. داوکينز، مسأله خشونت و نسبت به اين هنجار طبيعی اخلاقی را به نوعی ضد گرايش « ديگر ها، يا عوامل ناهمخوان در انبان ممی، مربوط می داند. يعنی چيزی شبيه به ناهمخوانی ها و ضد گرايش هايی که در ساختار ژنتيكی انسان هم وجود دارد و گاه خودنمايی می کند. به نظر می رسد که اصرار داوکينز به توضيح مسائل صرفاً در يك چارچوب داروينی، عملاً وی را از تبيين اخلاق به مثابه پديده ای متغير و متأثر از تحولات اجتماعی و دگرگونی های فرهنگی سياسی در تاريخ بشر دور می کند. بر همين مبناست که برای مثال، داوکينز نمی تواند انواع خشونت و مرزبندی سياسی ميان خشونت غيرعادلانه و خشونت عادلانه را تشخيص دهد. او به پيشرفت و بهبود فكری نوع بشر باور دارد و برای اثبات اين باور خود، شواهد روشنی از تغيير سنت ها و در هم شكستن رويه ها و مناسبات و معيارهای کهنه طی ٣٠٠ سال گذشته ارائه می کند. اما آلامی از عامل انقلاب سياسی و اجتماعی و خشونت ناگزيری که به همراه داردبه عنوان محرك و تثبيت کننده اين تغييرات به ميان نمی آورد.
مربوط است به « پندار خدا »يكی از الهام بخش ترين مباحث به ايمان دينی افراد بايد احترام گذاشت » اين حكم مكرر که داوکينز اين حكم را زير سوال می آشد و می پرسد: چرا احترام به ايمان دينی بايد با احترام به ساير عقايد و باورها فرق داشته باشد؟ و اين پرسش تكميلی را هم مطرح می آند آه: چرا ايمان ديني، مستعد رنجش است؟ داوکينز به صراحت می گويد که هيچ احترامی برای جهل و تبعيض و سر در گم کردن مردم قائل در واقع يك سيستم دفاعی است برای « حكم احترام » نيست. و مصون نگاه داشتن پديده پر شكاف و چوبين پايی به نام دين. دليل اصلی اين که دين تا به اين حد مستعد رنجيده خاطر شدن است، تناقض های درونی هر يك از اديان، و تناقضات موجود ميان اديان گوناگون، و رويارويی آشكار همه آنها با واقعيات عينی و بديهيات علمی است. در واقع، رنجش دين از ضعف اش ناشی می شود: ضعف در ساختاری فرو ريزنده در مواجهه با سيل فاکت ها و » نظرات علمی اشاره شد که داوکينز در تبيين و ارائه استدلال های خود آگاهانه از سياست و ايدئولوژی فاصله می گيرد اما نه به اين معنا از موضوعات مهم سياسی و اجتماعی يكسره تهی « پندار خدا » که گهگاه بيانيه خشمناك آشكاری است عليه « پندار خدا » . باشد بنيادگرايان مذهبی اعم از اسلامی يا مسيحی، عليه جنگ های تجاوزکارانه امپرياليستی در دوره حاضر و جنگ های تسخيرگرانه قرون گذشته اروپاييان در سرزمين های دور. در اين کتاب، مسأله دفاع از حق سقط جنين به روشنی مطرح شده، دفاع از » فريبكاری دستگاه های مذهبی حول شعار به اصطلاح به خوبی افشاء شده است. برای مثال، انگشت گذاشتن « حق حيات روی اين نكته که مخالفان حق سقط جنين در آمريكا، اغلب همان مدافعان مجازات اعدام هستند! داوکينز، موضوعاتی مانند تأثير جنبش فمينيستی در تغيير فرهنگی جوامع غربی، منجمله در عرصه زبان جنسيتی و استوار بر پدر سالاری – مرد سالاری، را از نظر دور نداشته است. به بررسی متون تورات و «پندار خدا »بخش هايی از کتاب انجيل، و نيز نقش تفكر دينی در امر زبان مشخصاً زبان انگليسی اختصاص دارد که متأسفانه مترجم فارسی از ترجمه اين بخش ها چشم پوشيده است. حال آن که ارائه متن کامل آتاب، به نظر آاری صحيح تر و مفيدتر می آيد. بدون اين که بخواهيم ذره همت « پندار خدا » ای از ارزش آار آسانی که به ترجمه و توزيع گماشتند بكاهيم، بايد بگوييم که شايد ترجمه آن دو بخش می توانست به روشن تر شدن ذهن گروهی از خوانندگان کتاب کمك کند و برای گروهی ديگر دست مايه تحقيق و بررسی بيشتری فراهم کند. به هر حال، حرف اول اين نوشته را فراموش نكنيد: يك پندار خدا خواندن و چند باره خواندن و به بحث گذاشتن است.

 

دانلود

  لینک کمکی

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ