کردستان عراق غرق در آتش و خون و باروت
کردستان عراق غرق در آتش و خون و باروت

قیام توده های به ستوه آمده از ظلم، ستم، استثمار، فقر و توحشی که حاکمیت عشیره یی، قومی، اسلامی کردستان عراق به اکثریت قریب به اتفاق توده های مردم در کردستان تحمیل کرده است، بار دیگر یک قیام رادیکال توده یی از پایین علیه حاکمان و فراعنه ی کردستان در پی داشت. روزهای اخیر یکی از سرنوشت سازترین روزهای تاریخ کردستان عراق است. قیام روزهای اخیر رادیکال ترین قیام تاریخ کردستان عراق است و با تمام شورش های شهری در تاریخ کردستان عراق متفاوت است.
در هفده ی فوریه ی سال 2011 شورش شهری در منطقه ی سلیمانیه اولین حرکت برای قطع امید توده های مردم از حاکمیت ناسیونالیسم کرد بود. بعد از روزها و هفته مبارزه و قیام و درست کردن حاکمیت مردمی در مرکز شهر سلیمانیه به اسم حاکمیت مردمی سرای آزادی سلیمانیه، اسلامی های فاشیست کردستان عراق مکان معترضین یعنی میدان سرای آزادی را تبدیل به مکانی برای نماز خواندن در خیابان کردند و جنبش انقلابی کردستان عراق را توانستند به شکست بکشانند.
قیام روزهای اخیر اما اسلامی ها را هم نشانه گرفته است. به اتش کشیدن بیش از 150 مکان وابسته به حکومت اقلیم کردستان از جمله اماکن و دفاتر احزاب فاشیست اسلامی، نشان می دهد که مردم به همان میزان که از حاکمیت دو حزب ناسیونالیست کرد یعنی اتحادیه ی میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بیزار اند، به همان میزان هم از اپوزیسیون خودخوانده ی جریانات فاشیست اسلامی که بخشی از حاکمیت هستند و همچنین حزب تغییر (گوران) بیزارند. حزب گوران که در گذشته به عنوان یک فراکسیون آنتی بارزانی شکل گرفت، به مرور زمان در سیستم حاکمیت عشیره یی و بورژوایی ناسیونالیسم کرد ادغام شد و از یک جریان “اپوزیسیون” به یک جریان درنده ی حاکم تبدیل شد. حزب گوران از یک طرف روز به روز از سکولاریسم فرمال خود فاصله می گرفت و به بخشی از جریان اسلامی و اخوان المسلمین تبدیل می شد و از طرف دیگر سیاست های نئولیبرالیسم جهانی و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را در کردستان به پیش می برد.

این وضعیت باعث شده است که مردم فقیر و مزدبگیران کردستان عراق هر روز فقیرتر شوند و دولتمردان کردستان عراق هر روز از طریق شکلی از انباشت اولیه سرمایه دارتر شوند. اگر در کشورهای غربی انباشت سرمایه از راه استثمار نیروی کار انجام می گیرد، در کردستان عراق وضعیت شبیه دوران انباشت اولیه است. انباشت اولیه به وضعیتی اطلاق می شود، که در ان انباشت سرمایه از طریق دزدی عیان و خلع ید از مردم با زور فیزیکی شکل می گیرد. زمانی که در سال 91 رژیم بعث از کردستان عراق با مبارزات مردمی عقب نشینی کرد و در دوره های اولیه قیام احزاب قومی عشیره یی هنوز در کوه زندگی می کردند. در مسیر بازگشت از کوه به شهر دزدیدن بوقلمون و مرغ و اسب و بز و الاغ روستاییان فقیر از جانب احزاب قومی قبیله یی به پیش رفت. بعد وقتی اعضای این احزاب مرتجع به عنوان الترناتیوی غربی و پرو امپریالیستی وارد شهر شدند، تعداد زیادی انسان آزادی خواه و برابری طلب که لباس کردی نمی پوشیدند، را به عنوان هوادار حزب بعث ترور می کردند. شوراهای مردمی و خودجوش مردم را یکی پس از دیگری در احزاب ناسیونالیستی و قومی ادغام کردند. زن کشی و ناموس پرستی را به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند و در کردستان عراق در سی سال گذشته بیش از چهار برابر فاجعه ی شیمیای حلبچه زن کشته اند.

همه ی این مسائل دست به دست هم داده اند تا مردم بار دیگر در سطح وسیع به ویژه در منطقه ی تحت حاکمیت اتحادیه ی میهنی و گوران برای سرنگونی حاکمیت به میدان بیایند. مبارزات مردمی در کردستان عراق در روزهای اخیر به درگیری مسلحانه کشیده است و در تعدادی از شهرهای کردستان نیروهای پیشمرگ به توده ی مردم پیوسته اند. تاکنون بیش از ده نفر کشته شده اند و ده ها نفر زخمی و صدها نفر دستگیر شده اند. حاکمیت از زبان مسرور بارزانی جلاد اعلام کرد که در قضیه ی فقر و بدبختی مردم کردستان حکومت مرکزی بغداد مقصر است و یک انجمن از احزاب جلاد و فاشیست کرد برای گفتگو بر سر مساله ی پرداخت حقوق کارمندان وارد بغداد شدند. حاکمیت اقلیم کردستان در حالی که مردم را در خیابان به گلوله می بندد، در تله ویزیون های این احزاب فاشیستی همواره اعلام می کند که حقوق کارمندان را در اولین فرصت خواهد داد. روش های برخورد حکومت اقلیم کردستان با مردم معترض و به ستوه امده برای همه شناخته شده اند و این روش ها کهنه شده اند. چانه زنی بالایی ها با پایینی ها در دوران شورش اجتماعی و تلاش برای جابجایی صورت مساله، در طول تاریخ همواره پدیده یی شناخته شده بوده است. در انقلاب 1918/19 ی آلمان این اتفاق به شکلی دیگر افتاد. حاکمیت سلطنت مطلقه از یک طرف کمونیست ها و ملوانانی که قیام کرده بودند را به گلوله می بست و از طرف دیگر سعی می کرد به صورت مقطعی به مطالبات اقتصادی مردم پاسخ دهد، تا مردم را به خانه هایشان برگرداند.
مردم کردستان عراق دیگر عقب نشینی نخواهند کرد و جنگی که بهشان تحمیل شده است را به پیش خواهند برد. اگاهی اکونومیستی در اشکال اولیه خود شکل گرفته است. این اگاهی هم که “اپوزیسیون” بورژوایی و اسلامی خود بخشی از حاکمیت جلاد است هم شکل گرفته است. مردم به مرور به سمت سازماندهی انقلابی می روند. احزاب و نیروهای چپ و کمونیست تا حدود زیادی اختلافات خود را کنار گذاشته و بر اتحاد طبقه ی کارگر و اقشار تحت ستم جامعه علیه حاکمیت و جریانات بورژوایی موسوم به اپوزیسیون به توافق رسیده اند. فضای گفتمانی حاکم بر این اعتراض چپ و رادیکال است. مطالبات مردم رادیکال و ریشه یی برای تغییر انقلابی مناسبات حاکم است ولی هنوز اگاهی سوسیالیستی به اگاهی توده یی تبدیل نشده است و هژمونی چپ و کمونیستی قالب ایدئولوژیک پیدا نکرده است. فحاشی های جنسی زیادی به خواهر و مادر سران حکومت وجود دارد، که ریشه در فرهنگ حاکم و تاثیرات این فرهنگ بر اذهان توده ها دارد.

اعتراضات کردستان عراق و موضع “اپوزیسیون” کُرد مقیم کردستان عراق

تا آنجا که به موضع گیری جریانات ایرانی موسوم به اپوزیسیون مقیم کردستان ایران بر می گردد، ما تاکنون موضع رسمی مشخصی از این جریانات در مورد قیام مردم به ستوه آمده ی کردستان مشاهده نکرده ایم. حسین یزدان پناه از چکمه لیسان ایل بارزانی و رئیس “حزب” “اتحادیه ی انقلابیون کردستان” (بخوانید محفل فالانژیست، فاشیست و مزدوربارزانی) اعلام کرده است که در صورتی که حکومت اقلیم اجازه بدهد، شورش توده یی مردم را سرکوب خواهند کرد و بار دیگر مزدوری خود و دشمنی شان با منافع توده های مردم کردستان را اثبات کرده است. احزاب ناسیونالیست کرد از جمله احزاب دمکرات کردستان و سازمان های موسوم به زحمتکشان و حتی کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران خفه خون سیاسی گرفته اند. شاخه ی خارج کشور کومه له موسوم به “حزب کمونیست ایران” بیانیه یی مشترک با چند حزب و جریان سیاسی منتشر کرده است و قیام و شورش مردمی در کردستان ایران را مشروع خوانده است. یکی دو تا از اعضای وابسته به “حزب کمونیست ایران” در کردستان عراق و اروپا هم از این مبارزات دفاع کرده اند و کومه له را به خاطر بی موضعی نقد کرده اند.

اینکه چرا احزاب موسوم به اپوزیسیون کرد مقیم کردستان عراق در این شرایط سکوت پیشه کرده اند، روشن است. این احزاب به هیچ وجه نمی خواهند موقعیت خود (سهم بری اقتصادی و سیاسی از حاکمیت مافیایی یک عده لمپن فاشیست و آریستوکرات فرعون متشکل در احزاب کٌردی موسوم به حکومت اقلیم کردستان) را به خطر بیاندازند. این احزاب با مقرری ماهیانه ی چند ده هزار دلاری حکومت اقلیم کردستان و سر فطره های احزاب قبیله یی که از طریق روش های انباشت اولیه توانسته اند بزرگترین سرمایه را برای خود انباشت کنند، به زندگی سیاسی خود ادامه می دهند و در شکاف بین احزاب و دولت ها به زندگی انگلی خود ادامه می دهند. این احزاب حاضر نیستند که حتی مقرری ماهیانه شان یک روز به تاخیر بیفتد و به همین خاطر به شدت کنسرواتیو و حتی مرتجع می شوند. از این در هراسند که در صورت انقلاب، تا تثبیت حاکمیت جدید، نتوانند هزینه ی اردوگاه هایشان را پرداخت کنند، نتوانند پول کانال تله ویزیونی و شب نشینی هایشان با دیگر احزاب قومی قبیله یی را بدهد.

احزابی چون احزاب دمکرات ها، زحمتکشان ها و حتی کومه له سی سال است در مقابل به بردگی کشیدن مردم از جانب نیمچه حکومت اقلیم کردستان، زن کشی، ترور روزنامه نگاران، در مقابل کشتار کمونیست های کردستانی و عراقی در روز روشن، در مقابل برده داری مدرن و خرید و فروش برده از کشورهایی همچون فیلیپین و هند به نفع اریستوکرات های احزاب کرد حاکم در کردستان عراق، در مقابل همکاری این احزاب با دولت ها و رژیم های فاشیستی منطقه از جمله رژیم فاشیستی ایران، رژیم فاشیستی ترکیه، رژیم فاشیست عربستان سعودی، رژیم فاشیست اسرائیل وهمچنین بند و بست حاکمان کردستان عراق با داعش و حشد شعبی، در مقابل ترور نیروهای اپوزیسیون ایرانی در روز روشن با اجازه ی دو حزب اصلی حاکم در کردستان عراق، در مقابل فقر و نداری ایی که حاکمیت به مردم کردستان عراق تبدیل کرده است، در مقابل نبود آب آشامیدنی سالم برای توده های مردم، در مقابل نبود گاز و برق و حیاتی ترین نیازهای انسانی برای اکثریت جامعه ی کردستان سکوت کرده اند. بر اساس امار های محلی بیش از بیست هزار زن در کردستان عراق کشته شده اند، فاجعه یی که چهار برابر فاجعه ی شیمیایی حلبچه قربانی گرفته است. صدها هزار زن ختنه شده اند و میل جنسی شان با فرهنگ ایلی و زن سیتزانه ی اسلامی نابود شده است. سینه ی و دماغ زنان زیادی در روز روشن بریده شده است، اما هیچ حزب اپوزیسیون ایرانی در مقابل این توحش تا به امروز موضع نگرفته است. خوب سکوت در مقابل این جنایات و نسل کشی زنان هر دلیلی که داشته باشد، چیزی جز تایید و همراهی با این نسل کشی نیست. این احزاب همواره در مقابل برو بیاهای جمهوری اسلامی ایران سکوت کرده اند و تاکنون حاکمان اقلیم را به خاطر آوردن ارتش فاشیست تورک به خاک کردستان، گسترش شبکه های تروریستی و فاشیستی وابسته به رژیم ایران و مسجد و حسینیه سازی به سخن نیامده و حاکمیت اقلیم را نقد نکرده اند. رابطه ی سران اقلیم با دولت های منطقه و دول امپریالیستی جهانی رابطه ی ارباب و رعیت است، رابطه ی حاکمیت کردستان عراق با احزاب ایرانی هم رابطه ی ارباب و رعیتی است.

اگر بارزانی کاسه لیس نتانیاهو، ابوبکر بغذادی، شیخ سعودی و به ویژه اردوغان است و عشیره ی طالبانی هم برده ی رژیم ایران و قاسم سلیمانی و جانشیان ش هستند، همین بردگان دول منطقه وقتی با احزاب ایرانی وارد گفتگو می شوند، از موضع ارباب با انان صحبت می کنند. کمک های اقلیم کردستان و احزاب سیاسی که در شکل مقرری ماهیانه ی پنجاه هزار دلاری به اضافه ی خیر و صدقه های دیگر پرداخت می شود، کمکی سرکوبگرانه است. به تعبیری آنان کمک می کنند، که این احزاب را به احزابی اهلی و بی خطر و اخته شده تبدیل کنند و دهان رهبری شان را با پول می بندند. رهبری احزاب کُرد ایرانی مقیم کردستان عراق از راست و فاشیست و مذهبی گرفته تا سکولار، ناسیونالیست و ناسیونالیست چپ آن در کنار حاکمیت فاشیستی و تروریستی کردستان عراق و علیه مردم بی دفاع و به ستوه امده، علیه کارگران و زحمتکشان، علیه معلمانی که ماه هاست یا حقوق نگرفته اند و یا یک چهارم حقوق شان پرداخت می شود، قرار گرفته اند. مردم کردستان عراق همانطور که “اپوزیسیون” بورژوا-لیبرال و اسلامی و حتی حزب شیوعی (“کمونیست”) کردستان را دشمن خود می دانند و مقراتشان را به اتش می کشند، ممکن است دیر یا زود به مقر احزاب ایرانی هم هجوم ببرند، چون این احزاب را همکاران اصلی دشمنان خود می دانند. بارها و بارها در تاریخ بیست و نه سال گذشته احزاب “اپوزیسیون” ایرانی روابط بندگی خود با حاکمیت کردستان عراق را به نمایش گذاشته اند. کومه له حزبی که افتخار به درستی افتخار می کرد، که در بیرون راندن رژیم فاشیست بعث از کردستان و آزاد سازی زندانیان معکسر سلام در اطراف سلیمانیه، مقاومت مسلحانه در کنار مردم کردستان و علیه رژیم فاشیست بعث، رساندن اسلحه به دست نیروهای مخالف رژیم بعث دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشته است، امروز دیگر در کنار مردم نیست، بلکه علیه مردم و در کنار حاکمیت است.

فردا اگر این حاکمیت جلاد و جنایتکار سرنگون شد و رهبری کومه له به دادگاه های مردمی در کردستان عراق کشیده شد، آن زمان کومه له چطور جواب معترضین انقلابی و کمونیست کردستان عراق را خواهد داد. آیا با به کار بردن این گزاره که “ما اینجا مهمان هستیم و افشاگری نمی کنیم، بلکه روشنگری می کنیم” می تواند مردم معترض و انقلابی را قانع کند. کجاست مرام “انترناسیونالیستی” کومه له که خود پیرو آن می خواند. مردم سوال خواهند کرد، که چه تفاوتی بین کارگر کُرد کردستان عراق و کارگر کُرد و غیرکرد در کردستان ایران و دیگر جاهای ایران هست. این سوال برحقی است. اگر در کردستان ایران ده نفر تظاهرات کنند، تله ویزیون کومه له شب و روز گزارش آن را پخش می کند، اما الان روزهاست در کردستان عراق رادیکال ترین قیام بیست و نه سال اخیر طاریخر کردستان در جریان است، اما حزبی که خود را حداقل بر روی کاغذ “کمونیست” و “انترناسیونالیست” می خواند، سکوت مطلق پیشه کرده است و از طرق غیر رسمی که این ها جنبش سازمان یافته نیست و این یک بخش ناچیزی از جامعه است، می خواهد مشروعیت یک قیام رادیکال توده یی برای سرنگونی حاکمیتی که پول اردوگاه و مخارج نیروهای کومه له و دیگر احزاب ایرانی را می دهد، زیر سوال ببرد. شارلاتانیسم و ارتجاع اینجا خود را به نمایش می گذارد. زمانی که رهبری کومه له اسم یک فعال کارگری کُرد حتی یک شارلاتان کاسب و کلاه بردار موسوم به فعال کارگری که تحت عناوین فعالین کارگری برای خود بیزنس راه اندخته بود، را می آوردند، قند در دهانشان آب می شد. زمانی که عکس های فیک و دروغین همین فعال را که در منزل خود گرفته شده بود و به اسم عکس در اداره ی اطلاعات سنندج از تله ویزیون شان پخش می کردند، رهبری شان از خوشحال دق سیاسی می کردند و صد بار به ارگاسم روحی می رسیدند، اما الان هزاران کارگر، صدها معلم رادیکال، چند هزار بیکار و حاشیه نشین در کردستان عراق به میدان آمده اند تا حاکمیت فاشیسم کٌردی را برای همیشه به گور بسپارند و با خونشان خیابان های شهرها و شهرک های کردستان را سرخ می کنند، اما کومه له خفه خون گرفته است.

حسن معارفی پور
دسامبر 2020

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ