کودکان کار و جامعه طباقتی

نادر طالبی

کار کودکان با توجه به مطالب گفته شده در مورد تقسیم طبقاتی جامعه، بخش مهمی از محتوای سازنده ی این متناقض نما را تشکیل می دهد. کودکان کارگر، با انجام کار مولد، تعین طبقاتی خود را مشخص می سازند و با استفاده ای که از آن ها برای فشار به کارگران بزرگسال در جهت کاهش دست مزد ها و تن دادن به شرایط سخت تر کار می شود، و با ارائه تصویری نمادین از آن ها که کابوسِ خرده بورژوایی در مورد درغلتیدن به وضعیت طبقاتیِ فرودست را بازنمایی می کند، در استحکام جامعه ی طبقاتی نقش بازی می کنند. بیهوده نیست که با این همه سازمان عریض و طویل جهانی و محلی، همچنان هر روز بر تعداد کودکان کارگر افزوده می شود.
اکثریت کودکان کار، بنا بر آمار های فعالین حقوق کودک در ایران و جهان، در مزارع و کارگاه ها مشغول کارند. شرکت های بزرگ بین المللی، به یمن جهانی سازی گسترده و طوفان نئولیبرالیسم، در سراسر جهان از کار کودکان بهره مند شده و گستره ی استثمار خود را از مرزهای محلی و منطقه ای فراتر برده اند. این کارهای مولد، درجه ی استثمار را در بالاترین حد نگه داشته و سود های کلانی را نصیب این شرکت ها می نماید.
کودکان کار عموماً در شرایط سرکوب گرایانه ی شدیدی مشغول به کار بوده و محیط های کاریِ آن ها بسیار خطرناک و آسیب رسان است. در مورد نقش این سرکوب گسترده در پذیرفتن فرودستی و بازتولید طبقات در بخش ایدئولوژی به تفصیل سخن خواهیم گفت. اما در این جا به وجه دیگری از ارتباط کار کودکان و پدیده ی سرکوب با ساخت طبقاتی جامعه می پردازیم. کار کودکان علاوه بر ویژگی های سرکوب گرایانه اش برای این قشر از طبقه ی کارگر، ابزاری بسیار قوی برای سرکوب دیگر بخش های این طبقه است. یعنی با استفاده از کار کودکان، به عنوان رقیبی ارزان، طبقه ی کارگر قابلیت چانه زنی اش در مورد حقوق و شرایط کاری را از دست داده و باید به حداقل های زیستی قناعت کند. این امر مخصوصاً با گسترش نئولیبرالیسم و کاهش قوانین حمایتی از کارگران در سی سال اخیر بسیار شدت یافته است.
از سوی دیگر کودکان کارگر عموماً از تحصیل محروم بوده یا در مراحل ابتداییِ آن متوقف می شوند. دستگاه ایدئولوژیک آموزش با این جداسازی های عمومی، بخشی از جامعه را به سوی کار یدی سوق می دهد. همین امر هم واجد بازتولید تقسیم کار یدی و کار ذهنی بوده و هم نشان دهنده ی مکانیزم سوژه سازی در کل جامعه است. کار کودکان مهارت کلامی و هوش ارتباطیِ آن ها را دچار تأخیر نسبت به دیگر کودکان هم سن آن ها نموده و از این طریق مجموعه ی آسیب های جسمانی و روانی ناشی از کار را کامل می نماید.
آخرین نکته ای که در مورد تأثیر وجود کودکان کار بر تقسیم طبقاتی جامعه باید به آن اشاره نمود نقش نمادینی است که در آن از آن ها به عنوای سمبل وضعیت پرولتاریایی برای تهدید خرده بورژوازی از آن استفاده می شود. کار کودکان، آن وضعیتی را ترسیم می کند که برای فرار از آن باید به همان خرده مالکیت ها و خرت و پرت های خرده بورژوایی محکم چسبید و حقارت موجود را از ترس فلاکتی که در زندگی روزمره ی کودکان کار، بر سر هر چهار راه و در هر کارگاه مخروبه بازنمایی می شود، پذیرفت. کودک کار در این نقش نمادین، صفر مطلقی مانند صفر کلوین است که هر وضعیتی با توجه به آن مثبت ارزیابی می شود و امید به صعود از نردبان توهمیِ ترقی را برای آرزومندانش زنده نگه می دارد. کودکان کارگر، چیزی برای فخر فروشی و تحقیر کردن فراهم می آورند که چراغ بلاهت تکبر را برای خرده بورژوا روشن نگه می دارد و حس حقارت او نسبت به فرادستان بورژوایش را مستند می سازد.

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ