علی‌اشرف درویشیان

مطالب مرتبط

“سه خُم خسروی”

صدای به هم خوردن در چوبی پوسیده، سه کلاغی را که روی دیوار کاهگلی نشسته

باغچه کوچک

وقتی که از سراب برگشتیم، شب روی دل شهر نشسته بود. نفس شهر بند می‌آمد.

هتاو

صبح زود،خروسخوان،که هنوز آب رودخانه آلوده نشده بود،هتاو با کوزه ای که از خودش کمی

این فیلم نیست

علی اشرف درویشیان دود. دود. همه‌جا دود. دود غلیظ و چربی در هوا پخش شده

انها هنوز جوانند

آن‌ها را از کیف‌ات بیرون می‌آوری. بابا را، آبجی را و داداش را. می‌گذاری‌شان کنار

یک شب

«مي‌خواهم نباشد اين عمر و زندگي را كه من مي‌گذارانم. اين راه خراب شده، تمامي

همیشه مادر

بازجو جزوه‌اي‌ به‌ من‌ نشان‌ داد: «اين‌ را شما تايپ‌ كرده‌اي‌؟» قاطعانه‌ گفتم‌: «نه‌. نخير.»