بر دوش یک حمال آنقدر بار می گذارند که کمرش خم شود اما نه زانوهایش، حجم کاری را با همین فرمول محاسبه می کنند. همیشه اندکی زودتر از آنکه بتواند نفسی تازه کند، بار دیگری بر دوشش می گذارند، ساعات کاری را با همین فرمول محاسبه می کنند. همیشه اندکی کمتر از آنچه لازم دارم کف دستش می گذارند تا فردا دوباره او را در بازار بیابند. حداقل دستمزد را با همین فرمول محاسبه می کنند. با این همه، حمال خوشحال است زیرا اگر باری برای حمل نداشته باشد، تنها کوله باری برای رفتن به شهر دیگر خواهد داشت.
تو خود را با افتخار ایرانی می خوانی در حالیکه از این یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع یک متر مربع زمین نداری. اما حاضر نیستی خود را کمونیسم بدانی با اینکه کمونیسم راه مبارزه ای است برای بازگرداندن سهم تو از زمین.
هر کسی با یک مطالبه کمونیستی به دنیا می آید، زیرا اولین چیزی که وی استنشاق می کند، هواست، یک مالکیت اشتراکی. اما وی می آموزد تا نداند دیگر چیزها نیز مانند هوا، به همگان تعلق دارد.
کمونیسم نه شوروی است، نه کوبا نه چین و نه هیچ حکومت دیگری. نه عقاید مارکس است، نه لنین و نه هیچ کس دیگری. کمونیسم حق مالکیت اشتراکی همگان بر ابزار تولید و زمین است. تکرار کن! حق مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید و زمین. از روی آن بیست بار بنویس! این آخرین و مهم ترین مشق توست. بفهم! ما درباره حق تو سخن می گوییم. تو برای عرق ریختن در زمین و کارخانه ای التماس می کنی که با عرق پدرانت ساخته شده است.
ما بردگانی هستیم که برای فروخته شدن، کت و شلوار می پوشیم و به نزد ارباب می رویم. جامعه برای هر جوانی با مصاحبه کاری آغاز می شود. آنجا وی تحقیر می شود و می آموزد که فاصله وی با اربابش، یک میز و دو امضا در دو جای مختلف روی یک کاغذ است. همه این چیزهای ظاهرا بی اهمیت داغ بردگی ابدی اوست.
من تنها نیستم اما من فقط یکی از تنهایان هستم و دلیل تنهایی من همین است. نه به خاطر عقاید مشترک ات بلکه به خاطر دردهای مشترک ات با دیگران متحد شو. اما با عقاید مشترک ات مبارزه کن و آنگاه در خواهی یافت که عقاید مشترک ما برای دردهای مشترک ما تنها یک چیز می تواند باشد: کمونیسم.
