اوضاع منطقه و تحولات جدید در سوریه

تشدید بحران در سوریه، ترکیه و عراق و دخالت های قدرت های جهانی اوضاع منطقه را پیچیده تر و خطرناکتر کرده است و دشواری های بیشتری را برای مردم محروم و ستمدیده این کشورها بوجود آورده است. با ابراهیم علیزاده و طرح سئوالاتی از ایشان به جزئیات این اوضاع می پردازیم.

جهان امروز:

 همانگونه که شاهد هستیم روسیه هم مستقیما وارد کارزار و جنگ سوریه شده است. گفته می شود که روسیه “نیروهای میانه رو” مخالف حکومت بشار اسد، را هدف قرار داده و گزارش ها حاکی است که هواپیماهای روسی گذشته از نیروها و مواضع داعش نیروها و مواضع “جیش الفتح” را نیز بمباران کرده است. کشمکش و تضاد منافع بین دولت روسیه و دول غربی به رهبری آمریکا از یکسو و حضور حکومت های جمهوری اسلامی، عربستان، ترکیه، قطر و نیروی حزب الله اوضاع را بیش از پیش پیچیده و خطرناک کرده است. همه این نیروها ادعا می کنند که در سوریه علیه تروریسم مبارزه می کنند. پشت سر این ادعاها چه اهدافی از طرف این نیروها تعقیب می شود؟

ابراهیم علیزاده :

واضح است که ادعاها اهمیتی ندارند، آنچه که واقعی است سیاست ها و منافع است. آنها هر اسمی روی سیاست هایشان بگذارند تغییری در واقعیت ها نخواهد داد. مسئولیت پدید آمدن این وضعیت پیچیده مستقیما بر عهده همه این دولت هائی است که نام بردید. البته ادامه این وضعیت در سوریه، در آغاز هر انگیزه ای در ایجاد آن داشته اند، امروز ادامه آن به خودی خود به نفع هیچکدام از این طرف ها نیست و روشن است که هر کدام از این قدرت ها در پی آن هستند که قضیه به نحوی حل و فصل شود، مشروط بر آنکه در آشفته بازاری که ایجاد کرده اند، سهم خود را برده باشند. بنا براین برای درک واقعیت مسئله باید سیاست ها و منافع را ردیابی کرد. اجازه بدهید مرور کوتاهی بر سیر رویدادها داشته باشیم:این واقعیت را کمتر کسی می تواند انکار کند که خیزش های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا انعکاسی از بحران جاری سرمایه داری جهانی در کشورهای عقب مانده بودند. می توان با اعداد و ارقام به روشنی نشان داد که چگونه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این کشورها را برای باز پرداخت وام های اسارت آورشان تحت فشار قرار داده بودند و آنها را ملزم کرده بودند که از هزینه های دولت در زمینه خدمات عمومی بکاهند و این عرصه ها را به بخش خصوصی واگذار کنند و با صرفه جوئی در این زمینه وام هایشان را باز پرداخت نمایند و از طرف دیگر چگونه همزمان در زمینه سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال در این کشورها، دقیقا به دلیل بحران اقتصادی قول و قرارهای خود را زیر پا می گذاشتند.قبل از برپایی این خیزش ها زیر نظارت امپریالیسم آمریکا نظام امنیتی معینی در این منطقه برقرار بود و در سایه این نظام، سرمایه جهانی منافع اقتصادی خود را تامین می کرد. اما دیدیم مردمی که از ادامه زندگی فلاکت بار تحت حاکمیت رژیم های فاسد به جان آمده بودند، بر علیه این باصطلاح نظم شوریدند و نظام امنیتی گذشته را در هم پیچیدند. منافع سرمایه داری غرب به خطر افتاد. شورش ها در شرایطی اتفاق افتادند که صف مردم عدالت خواه بدون رهبر بود. نخستین کاری که در دستور دولت های امپریالیستی و در راس آنها آمریکا و اسرائیل قرار گرفت این بود که از شکل گیری بدیل رادیکال و مستقل، حاصل از این خیزش ها جلوگیری کنند. بخصوص دولت اسرائیل برای تامین امنیت خود به ایجاد نا امنی در این کشورها نیاز داشت. این کار ممکن نبود جز با حاکم کردن فضای جنگی بر محیط سیاسی این کشورها و فرستادن مردم به خانه هایشان. اما در نتیجه اجرای این سیاست، در عمل اوضاع پیچیده تر از آن چیزی شد که آنها از قبل پیش بینی کرده بودند. آتشی که بر پاکردند می رود که دودش به چشم خود آنها هم برود. بطور کلی هر جنگی اگر شروعش در اختیار آغاز کننده آن است، پایان دادن به آن الزاما در اختیار او نیست. در کشور تونس استراتژی دولت های غربی با دردسر کمتری پیش رفت. کشور مصر پس از دو سال درگیری های خونین و کنترل اوضاع بوسیله ارتش سر انجام بطور نسبی به ثبات مورد نظر دولت های غربی دست یافت. در لیبی و سوریه و یمن به بن بست رسیدند و فجایعی را که شاهدش هستیم بوجود آوردند، بطوریکه حدافل در کوتاه مدت راه حلی برای آن متصور نیست. همان بلایی را که بر سر افغانستان و عراق آوردند در کشورهای مورد بحث هم تکرار کردند. درمجموع بوجود آمدن اوضاع پیچیده کنونی محصول چند واقعیت است:اول، حاشیه ای شدن نقش توده های مردم و میلیتاریزه شدن کل فضای سیاسی این کشورها، دوم،رقابت بین قدرتهای بزرگ سرمایه داری بر سر تجدید تقسیم جهان به مناطق نفوذ و سوم ، رقابت قدرت های محلی بر سر سهم بری در تقسم کار منطقه ایبن بست سیاسی در سوریه و جاهای دیگر یکی از نشانه های ناتوانی دولت های امپریالیستی جهان در شکل دادن به نظم مورد نظرشان است. بطور عمده آمریکا و روسیه و اتحادیه اروپا، که هم پیمان آمریکاست و تاحدودی چین، در این کشمکش ها درگیر هستند. این قطب ها در موقعیتی قرار گرفته اند که هیچکدام به آسانی در مقابل فشارهای طرف مقابل عقب نمی نشینند. دیپلماسی هم نمی تواند آنچه را که در میدان توازن قوای واقعی زمینه حل و فصل شدنش فراهم نشده است ، حل کند. اکنون سه قدرت مهم منطقه ای، ایران عربستان سعودی و ترکیه مستقیما وارد این رقابت ها شده اند . رقابت بین عربستان سعودی و جمهوری اسلامی در یمن، رقابت هر سه آنها در سوریه و عراق، از عوامل مهم پیچیده تر شدن این وضعیت هستند .قدرت های بزرگ که هر کدام به نحوی در کشمکش های این منطقه درگیر هستند، نمی توانند منافع قدرت های محلی را دور بزنند و از بالای سر آنها شرایط مورد نظر خود را تحمیل کنند. این واقعیت که قدرت های محلی دیگر مانند گذشته گوش به فرمان دولت های بزرگ نیستند، قبل از آنکه نشانه قدرتمند تر شدن آنها باشد، نشانه به هم خوردن توازن قوای جهانی و پایان دوره جهان یک قطبی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا است. آنها دیگر برای تداوم حاکمیت خود نمی توانند چندان روی حمایت آمریکا حساب کنند و تلاش می کنند عمق امنیتی خود را توسعه دهند و در تقسیم کار امنیتی منطقه مستقیما سهیم باشند .در مورد حملات هوایی ارتش روسیه به مواضع مخالفان بشار اسد در سوریه که اخیرا آغاز شده است، نشانه های زیادی حاکی از آن است که دولت آمریکا چراغ سبز آنرا روشن کرده بود. زیرا از یک طرف اوضاع در سوریه به بن بست رسیده بود و از طرف دیگر یکی از دلایل این بن بست و اینکه اجازه نمی داد که این مسئله مطابق منافع دولت آمریکا حل و فصل شود، خود روسیه بود. دولت آمریکا امیدوار است با کشیده شدن پای روسیه به میدان جنگ، این بن بست شکسته شود. تاکنون نیروهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان و نیروهای نظامی بشار اسد به نیابت از طرف روسیه جنگیده اند، اکنون دولت روسیه می خواهد از آنها بعنوان پیاده نظامی که زیر چتر بمباران های هوای2وی پیشروی می کنند، استفاده کند. طرف آمریکایی امیدوار است که دخالت روسیه و تغییر توازن قوا در میدان جنگ بن بست کنونی را بشکند و گفتگوهای مجدد برای رسیدن به یک توافق از سر گرفته شوند.

جهان امروز:

نیروهای کرد در سوریه از پیشتازان مبارزه بر علیه داعش در این منطقه بوده اند. با توجه به معادلات جدیدی که در این منطقه دارد رقم می خورد. فرصت ها و مخاطراتی که بر سر راه این نیروها قرار دارد کدام ها هستند؟

ابراهیم علیزاده :

آنچه که در کردستان سوریه اتفاق افتاد و اکنون هم جریان دارد، دست آوردی برای انسان های آزاده و حق طلب در همه جهان است. کردستان سوریه در چهارچوب آینده سیاسی منطقه هر سرنوشتی پیدا کند، نمی تواند روی اهمیت فرا منطقه ای این تجربه سایه بیاندازد. مردم کردستان سوریه هم در زمینه مقاومت و هم در زمینه اعمال حاکمیت توده ای دستاورد های ارزنده ای داشته اند. این تجربه در حالی بدست آمد و تا کنون حفظ و تقویت شده است، که صف گسترده ای از دشمنان رنگارنگ را در مقابل خود دارد. دشمنانی که برای نابودی آن نقشه می ریزند. اما واقعیت این است که مخاطرات تنها از بیرون و از جانب دشمنان بیرونی نیستند. نقش سازمان سیاسی رهبری کننده و نقش سنت های اجتماعی و طبقاتی بازدارنده موجود را در امکان به شکست کشاندن این تجربه نباید دست کم گرفت. برای جلوگیری از چنین سرنوشتی باید با نگاه هشیارانه کمبود ها را دید و تا هنگامی که هنوز راه بازگشت مسدود نشده است آنها را بر طرف کرد. ناکامی در ایجاد یک ساختار سیاسی و اداری متکی بر مشارکت دموکراتیک مردم در اداره امور و در سرنوشت سیاسی خود، درپیش گرفتن روش های غیر دموکراتیک از بالای سر انجمن های منتخب مردم، محدود کردن آزادی های سیاسی ، مماشات کردن با فساد مالی و اداری، شانه بالا انداختن در مقابل ضرورت بهبود شرایط زندگی اکثریت مردم و بطور کلی بیگانه شدن تدریجی مردم با ساختار حکومت، اینها هم از جمله خطراتی هستند که در کمین این تجربه نشسته اند. روشن است که خنثی کردن فشارهای خارجی و مخاطرات درونی جز به نیروی آگاهی و سازمانیابی توده ای و پشتیبانی انسان های حق طلب و آزادیخواه و پیشرو در جهان و بویژه در ترکیه، ایران و عراق ممکن نیست. دفاع و پشتیبانی از مردم کردستان سوریه یک وظیفه انترناسیونالیستی کمونیستها است.البته امیدواری زیاد است و زمینه های پیشروی و پیروزی قوی هستند. تا همین جا و در نتیجه این مقاومت و در نتیجه تصویر اجتماعی مثبتی که مردم این منطقه از خود نشان داده اند، کار دشمنی ورزی مستقیم قدرت های بزرگ را مشکل کرده اند. دشمنی آشکار با مردم کرستان سوریه و حزبسیاسی رهبری کننده این جریان، برای آنها بسیار گران تمام می شود و از این رو بناچار در این زمینه بسیار محتاطانه عمل می کنند. در این میان دولت ترکیه از همه آنها سرسختانه تر عمل می کند. تا آنجا که به آینده سیاسی سوریه مربوط می شود، در نتیجه مقاومتی که مردم کردستان در مقابله با داعش از خود نشان دادند و در نتیجه تصویر انسانی که در اداره امور جامعه از خود داده اند و البته نیرو و سازمان نظامی و توده گیری که دارند، کسی نمی تواند نقش جنبش آنها را در شکل دادن به آینده سیاسی این منطقه، چه سوریه بصورت یک کشور مستقل بای بماند و چه جغرافیای سیاسی منطقه تغییر کند، نادیده بگیرد.

جهان امروز:

منطقه حائل در خاک سوریه و ممانعت از به هم پیوستن کانتون های خود مدیریت جزیره، عفرین و کوبانی در کردستان این کشور را ما در این چند ماه اخیر شاهد بوده ایم. با توجه به این فاکتور و همچنین اوضاع جدیدی که در سوریه در حال رقم خوردن است، ترکیه در بحران سوریه در چه موقعیتی قرار خواهد گرفت؟

ابراهیم علیزاده:

 مهمترین معضلی که دولت ترکیه در مورد کردستان سوریه با آن روبرو است در خود ترکیه است. هر سیاستی که از جانب دولت ترکیه بر علیه جنبش مردم کردستان سوریه اتخاذ شود، بازتاب گسترده ای در سراسر ترکیه خواهد داشت. طی یکی دو سال اخیر چند نمونه برجسته از عکس العمل پر شور و جسورانه مردمی درمقابل سیاست های ترکیه را شاهد بودیم. دولت ترکیه ناچار خواهد بود که این فاکتور را نیز در محاسبات ضد مردمی خود در کردستان سوریه بگنجاند. در هر حال با توجه به اینکه مقاومت مردم کردستان سوریه با همه قدرتمندی و ارزشمندی که دارد، نقش تعیین کننده ای در تعیین تکلیف نهایی بحران کل سوریه ندارد، دولت ترکیه بعنوان یک قدرت منطقه ای خواه ناخواه مهر خود را بر نحوه تعیین تکلیف آینده سیاسی سوریه خواهد کوبید. همانطوریکه نقش انقلابی جنبش مردم کردستان سوریه نمی تواند نادیده گرفته شود، نقش ارتجاعی دولت ترکیه را هم نمی توان نادیده گرفت. ایجاد منطقه حائل به ترتیبی که مورد نظر دولت ترکیه است، هنوز عملی نشده است و تجربه منطقه حائل جنوب لبنان را به خاطر دولت ترکیه می آورد که اسرائیل ناچار شد با خفت آنجا را ترک کند. دولت ترکیه تا کنون تهدید به ایجاد چنین منطقه ای را بعنوان یک عامل فشار بکار گرفته است.

جهان امروز:

 دولت ترکیه از چند ماه پیش تاکنون با تشدید فضای سرکوب و بگیر و ببند انسان های آزادیخواه در داخل ترکیه، با تشدید میلیتاریسم و بمباران پایگاه های پ.ک.ک در خاک کردستان عراق و سرانجام با یورش گسترده به شهرهای کردستان ترکیه، در تقلا است تا شکست و ناکامی هایش را جبران نماید. در این راستا همچنین انتخابات جدید در ماه نوامبر در جریان است. به نظر شما اوضاع ترکیه چگونه خواهد بود؟ حزب دمکراتیک خلق ها که از پشتیبانی کردها و نیروهای مترقی و سکولار در ترکیه برخوردار است در این اوضاع با چه فرصت هاو چه مخاطراتی روبرو است؟

ابراهیم علیزاده :

دولت ترکیه بعد ار انجام انتخابات ماه ژوئن گذشته، آگاهانه گفتگوها برای تشکیلدولت ائتلافی را به مسیری برد که به بن بست منجر شود و تجدید انتخابات اجتناب ناپذیر باشد. چرا چنین کرد؟ زیرا از نتیجه انتخابات ناراضی بود و تصور می کرد که در شرایط دیگری می تواند نتایج بهتری بدست آورد. نتیجه بدست آمده با رویاهای پان ترکیستی و ارتجاعی اردوغان جور در نمی آمد. در چنین محاسبه ای دو فاکتور را در نظر داشتند، اولی اینکه با منفی اعلام کردن جریان صلح با پ.ک.ک و حمله به مواضع این سازمان در شمال کردستان عراق، رای دهندگان راستگرا تر را، که در انتخابات قبلی به حزب رقیب رای داده بودند به سوی خود جلب کند. این حزب که بخشی از آراء حزب اردوغان را با خود برده بود، به شدت با پروسه صلح مخالف است. مستقل از اینکه این تاکتیک تا چه اندازه می تواند موفق باشد، اتخاذ آن از جانب اردوغان و آک پارتی چندان غیر منطقی نبود. دوم اینکه با جنگی کردن و نا امن کردن مناطق مختلف کردستان، در کار برگزاری انتخابات اخلال ایجاد کند. هر جا را که لازم دید انتخاباتش را منحل کند. با دستگیری و پرونده سازی تعدادی از کاندیداهای حزب دموکراتیک خلق ها را از دور خارج کند و سرانجام چنانچه ملزومات آن فراهم شود این حزب را مانند موارد مشابه در یک دهه اخیر غیر قانونی اعلام کند. اما این سیاست حزب حاکم ترکیه دورنمایی جز شکست ندارد. زیرا اولا حملات هوایی دولت ترکیه به مواضع پ.ک.ک نتایج مورد نظر اردوغان را ببار نیاورد. عملیات نظامی گریلاها در شهرها با پشتیبانی توده ای روبرو شد تا جایی که شهرهایی برای مدتی از کنترل دولت خارج شدند . سیاست ناامن کردن با عکس العمل گسترده در همه ترکیه روبرو شد. نقطه اوج4آنرا در تظاهرات وسیعی دیدیم که پس از کشتار در میتینگ سندیکاهای کارگری و نیروهای چپ در آنکارا روی داد. آتش بس یکجانبه پ.ک.ک به منظور اینکه بهانه ای برای اخلال انتخابات ماه نوامبر به آک پارتی ندهد، اقدامی در همین راستا است.امروز حد اقلی که جامعه ترکیه می خواهد بهره مند شدن از یک نظام پارلمانی مدل اروپایی است. از این رو بازگرداندن این جامعه به دوران کودتای نظامیان غیر ممکن است. آمیخته شدن مبارزات مردم کردستان با جنبش های پیشرو اجتماعی نیرومندی که در ترکیه جریان دارد، از جمله جنبش کارگری در این کشور، آن فرصتی است که در برابر جنبش مردم کردستان قرار دارد. پایان دادن به جنگ و خونریزی و به نتیجه رساندن آنچه که از آن بعنوان پروسه صلح نام برده می شود، یک خواست نیرومند اجتماعی در سراسر ترکیه است. پیگیری این سیاست و مشارکت دادن فعالانه مردم در پیشبرد این پروسه می تواند به انزوای بیشتر حزب حاکم ترکیه منجر شود .

جهان امروز:

در مورد کشور عراق موضوع جدیدی که مطرح است، تظاهرات و اعتراضات گسترده اخیر است. گزارش ها نشان از تداوم آن دارند. این جنبش بر چه زمینه هائی شکل گرفته است، خواست ها و مطالبات آن کدام است، اهمیت آن در چیست و جایگاه آن در آینده سیاسی عراق در کجا است؟ابراهیم علیزاده :زمینه شروع این اعتراضات شرایط سخت زندگی اکثریت مردم، فساد گسترده مالی و اداری دستگاه حاکم، کمبود شدید خدمات اولیه نظیر آب و برق بود، آنهم در کشوری که بر دریایی از ثروت نشسته است و در جلگه حاصلخیزی چون بین النهرین قرار گرفته است که مهد یکی از تمدن های اولیه بشر است. برپایی این اعتراضات در این دوره در عراق دارای اهمیت سیاسی و اجتماعی ویژه ای است. زیرا برای نخستین بار در سال های اخیر مردم این کشور مستقل از اینکه به چه مذهب و عقیده و عشیره ای تعلق دارند، بر اساس درد مشترک و رنج مشترکی که در نتیجه حاکمیت ارتجاعی سرتاپا فاسد بر آنها تحمیل شده است به حرکت در آمده اند. طی سال های بعد از سقوط رژیم صدام، احزاب و جریان های سنی و شیعه با دامن زدن به اختلافات مذهبی و کشتارهای بیرحمانه، مردم را ناچار کرده بودند که برای حفظ امنیت خود هم که شده، پشت سر این جریان ها قرار بگیرند. جنبش توده گیر گسترده ای که بوجود آمده است، می تواند نخستین نشانه های رهایی مردم عراق از کابوسی باشد که مردم این کشور در دوره حاکمیت رژیم بعث و حاکمیت جریان اسلامی به آن دچار بوده اند. مرجعیت شیعه در عراق و دولت حاکم در این کشور با روش های فریبکارانه خاص خود، می کوشند که کنترل این حرکت را بدست بگیرند و با وعده و وعید و انجام اصلاحات اداری نیم بند، مردم را به خانه هایشان بفرستند. البته در همان حال از اینکه شبانه ماموران امنیتی خود را با سروروی پوشیده به سراغ رهبران محلی این جنبش بفرستند و ترورشان کنند، کوتاهی نمی کنند.این جنبش اعتراضی در عین اینکه دارای شعارهای پیشرو و مترقی است و عناصر رادیکال و چپ نیز در آن حضور فعال دارند، فاقد رهبری و سیاست واحد است. این البته در شرایط کنونی عراق چندان غیر طبیعی نیست. جامعه دیکتاتور زده ای که به مدت چند دهه تحت حاکمیت دیکتاتوری هار رژیم بعث قرار داشت و ۱۳ سال هم هست در آتش جنگ های مذهبی می سوزد و شیرازه امور زندگیش از هم پاشیده شده است، نمی توانست معجزه آسا در موقعیتی جز این قرار بگیرد. اما می توان امیدوار بود و می توان تلاش کرد که در جریان تداوم و پیشرفت همین جنبش این رهبری شکل بگیرد. تا همین جا این اعتراضات توانسته است اکثریت مردم را از بی تفاوتی سیاسی و از تسلیم شدن به سرنوشت خود بیرون آورده است. این جنبش اعتراضی فضای سیاسی عراق را در مرکز و جنوب این کشور تحتتاثیر قرار داده است و مردم را از اختلافات مذهبی و عشیره ای دور کرده است. این جنبش اگر امروز هم نتواند همه مطالبات خود را تامین کند، سنت های ارزنده مبارزاتی دهه های اواسط قرن گذشته را در عراق زنده کرده است و راهی را که بایستی برای نجات از دوره فلاکت بار کنونی پیموده شود نشان داده است .

جهان امروز:

 ما در اقلیم کردستان عراق با اوضاع متفاوتی از بخش های عراق روبرو هستیم. بحران میان اقلیم و حکومت مرکزی، اختلافات دورنی نیروهای کرد و رابطه هایی که هر یک از نیروها با حکومت های همسایه دارند، ، مخاطرات جنگی نیروهای داعش اوضاع این منطقه را هم در وضعیت ویژه و مخاطره آمیزی قرار داده است. اخیرا بحران بر سر انتخاب رییس اقلیم هم به آن اضافه شده است. شما اوضاع کردستان عراق را هم از بعد داخلی و هم در رابطه با معادلات کشوری و منطقه ای چگونه می بینید؟

ابراهیم علیزاده :

چند موضوع جداگانه که در عین حال به هم مربوط هم هستند، در این پرسش وجود دارد که بایستی یک به یک به آنها پرداخت و به اجمال و در حد حوصله این گفتگو به آنها پاسخ داد .رابطه حکومت محلی کردستان با دولت های همسایه ایران و عراق :این یک رابطه برابر بر اساس منافع مشترک و با رعایت حقوق همدیگر نیست. هر دو دولت ایران و ترکیه به دنبال بهره برداری اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی از منطقه فدرال کردستان هستند. تا ده امتیاز و بیشتر در این زمینه ها هم نگیرند یک امتیاز نمی دهند. خود را به هیچگونه پروتوکول دیپلماتیکی مقید نمی دانند. از دخالت در امور داخلیشان تا حد جزئی ترین مسائل کوتاهی نمی کنند. رقابت بین دولت های ایران و ترکیه به ابزاری برای تشدید اختلافات احزاب سیاسی حاکم و غیر حاکم موجود در کردستان تبدیل شده است. هر دو دولت تلاش می کنند کردستان عراق را به حیاط خلوت خود تبدیل کنند و حکومت محلی کردستان در مقابل این رابطه نابرابر فاقد اراده و اعتماد به نفس لازم است. مخاطرات چنین رابطه ای روشن است. حکومت محلی کردستان و احزاب سیاسی حاکم ملزومات مقاومت در برابر فشارهای این دولت ها و خنثی کردن توطئه هایشان را دارند، اما از آن استفاده نمی کنند.رابطه حکومت محلی کردستان با دولت مرکزی :دولت مرکزی عراق مهمترین ابزار اعمال فشار بر حکومت محلی کردستان که عبارت است از سهم بودجه ماهانه کردستان در بودجه سراسری را در اختیار دارد و آنرا برای اعمال فشار به منظور جلوگیری از تجاوز حکومت محلی از قوانین فدرال به کار می گیرد. حکومت محلی کردستان در عین اینکه سیاستی شفاف و عملی در جهت مستقل کردن اقتصاد کردستان از اقتصاد سراسری ندارد، مدام بهانه به دست دولت مرکزی عراق می دهد تا قوت روزانه مردم را به گروگان بگیرد. از استقلال سخن گفته می شود بدون اینکه هیچ تلاشی جدی برای فراهم کردن ملزومات و زمینه این استقلال دیده شود و تنها به بهانه ای برای دولت مرکزی برای اعمال فشار اقتصادی تبدیل شده است .اقتصاد حکومت محلی کردستان :5حکومت محلی سیاست اقتصادی ندارد و جامعه تحت عنوان سیاست بازار آزاد (که البته کاریکاتور آن اجرا می شود)، به حال خود رها شده است و دولت تنها بر پرداخت حقوق حقوق بگیران نظارت می کند و پرداخت بموقع همین حقوق به بزرگترین مشکل حکومت تبدیل شده است. کشاورزی که می توانست در سرزمین مستعد و پر آبی چون کردستان به منبعی برای انباشت اولیه سرمایه تبدیل شود، بدون صاحب است و هیچگونه پروژه استراتژیک و دراز مدتی در این زمینه طی حدود ربع قرنی که از وجود این حکومت می گذرد، به اجرا درنیامده است. اگر تنها یک دهم ثروتی که در زمینه ساختمان سازی (برای پول شوئی) به کار گرفته شده است، در عرصه کشاورزی به کار می گرفتند، از کردستان در این زمینه اسرائیل دیگری ساخته بودند. صنعت نفت که می توانست فرصتی باشد برای تبدیل کردن کردستان به سرزمینی برای زندگی آسوده و آزاد و برابر ساکنین آن، به ابزاری برای گسترش فساد در داخل و فشارهای سیاسی از خارج تبدیل شده است و بنزین و نفت روزانه مردم هم جیره بندی است.پارلمان و انتخابات و نهادهای حکومتی :هر چند کردستان عراق در این زمینه یک سرو گردن از کشورهای دور و بر خود و بویژه از ایران و از حکومت مرکزی عراق بالاتر است، اما این هنری نیست. واقعیت این است که حکومت محلی کردستان نتوانسته است به معیارهای رایج جوامع پیشرفته سرمایه داری، در زمینه دموکراسی پارلمانی نزدیک هم بشود. این یک واقعیت عمومی است که در نظام دموکراسی پارلمانی در عین نادموکراتیک بودن جوهری آن، دموکراسی تا هنگامی پذیرفته می شود که تعرضی به مالکیت مقدس سرمایه صورت نگرفته باشد. با کوچکترین تعرضی در این زمینه، لات بازی های متولیان سرمایه بر علیه همین دموکراسی آغاز می شود. اما در حکومت محلی کردستان مسئله فراتر از این حرف هاست. در اینجا می توان رئیس پارلمان را اخراج کرد، نماینده منتخب مردم را به پارلمان راه نداد و در وزارتخانه را بر روی وزیرش بست. چرا؟ چون به نظر می رسد در یک تظاهراتی حزب مربوطه از حد خود تجاوز کرده باشد. حکومت محلی اگر چه نام حکومت واحد و متحد را بر خود دارد، ولی عملا از دو اداره کم و بیش جداگانه تشکیل شده است و هر طرفی اساسا از منافع منطقه تحت کنترل خود دفاع می کند. سازمان های مدنی که می توانستند به یک جامعه مدنی در کردستان عراق شکل بدهند، عملا به زائده بی آزار احزاب متبوعشان تبدیل شده اند و هیچگاه چهره اجتماعی پیدا نکردند. مطبوعات آزاد سانسور نمی شوند، اما صدایشان زیر هیاهوی روزنامه هایی که مجانی توزیع می شوند و کانال های تلویزیونی پر زرق و برق و پر هزینه خفه می شود. این جا و آنجا هم اگر کسی از حد خود تجاوز کرد، یک دست غیبی جانش را می گیرد .با این اوصاف هم می توان به آینده جامعه کردستان عراق امیدوار بود. زیرا مردم آن به وضع موجود تمکین نکرده اند. توقعاتشان از زندگی پائین نیامده است. اعتراضات هفته های اخیر و مطالبات بر حقی که مطرح میکنند ، نشانه زنده بودن این جامعه است. حساسیت توازن قوای موجود بین احزاب سیاسی حاکم یک درجه دموکراسی را عملا بوجود آورده است که هیچ طرفی قدرت مطلق از بین بردن آنرا ندارد. یک دوره طولانی از مقاومت و مبارزه با رژم جنایتکاری چون رژیم بعث را پشت سر دارند. در این دوره در مقابل نیروی ارتجاعی و ضد انسانی داعش ایستادگی کرده اند و همین خود به مردم اعتماد به نفس و نیرو می بخشد که درمقابل قدرتهای داخلی هم تسلیم نشوند. نیروی مادی و واقعی برای تغییر در این جامعه وجود دارد و به حزب و جریان رهبری کننده نیاز دارد. جریان گوران که میخواست با ایجاد گروههای فشار اجتماعی نقش اصلاح طلبانه ای را ایفا کند، عملا ظرفیت هایی را

که در این زمین داشت سوزاند و خود به بخشی از همین سیستم تبدیل شد.

جهان امروز:

جنگ در کشورهای منطقه موج بی سابقه ای از مهاجرت را بر مردم این منطقه تحمیل کرده است، بگونه ای که امر پناهندگی به بالاترین و شدیدترین شکل خود بعد از جنگ جهانی دوم رسیده است. ما بر این امر واقفیم که آنچه که رسانه ها و دولت های بورژوایی به آن نام بحران پناهندگی داده اند محصول سودجویی و جنگ افروزی این دولت های در خاورمیانه و شمال آفریقاست. اگر سیاستمداران و مقامات اروپایی قصد دارند به کمک رسانه هایشان مسئولیت خود در برابر آوارگی میلیون انسان را انکار کنند، همزمان این امر، هم باعث رشد راسیسم در شورهای اروپایی گشته و هم موج بی سابقه ای از پشتیبانی و انساندوستی را در میان مردم این کشورها بوجود آورده است. شما این اوضاع را چگونه می بینید و نظرتان در مورد راه های حل و یا تخفیف این مسئله چیست؟

ابراهیم علیزاده :

نظر من هم همین است که شما اشاره کردید. راه حل یا تخفیف بحران هم دست ما نیست و رهبران کشورهای اروپائی و غیره هم گوششان به حرف ما برای ارائه راه حل بدهکار نیست. اگر چه این روزها اکثر پناهندگان از مناطق جنگ زده هستند و دولت های ترکیه و یونان آگاهانه و با انگیزه سیاسی، مسیر آنها را به سوی اروپای شمالی و مرکزی باز کرده اند، اما بحران پناهندگی بحرانی تنها مختص به مناطق جنگ زده نیست. ریشه در فقر و بیکاری و بی افقی جوانان در کشورهائی دارد که سیاستهای نئولیبرالی مردم آنها را به خاک سیاه نشانده است. این بحران تا زمانیکه دولتهای سرمایه داری در اروپا و آمریکای شمالی و استرالیا و جاهای دیگر بر سر کارند و به سیاست پشتیبانی از دولت های دیکتاتور و مرتجع و به تحمیل سیاست های نئولیبرالی بر مردم کشورهای عقب مانده ادامه می دهند، باقی خواهد ماند.از طریق روشنگری در میان افکار عمومی نبایستی اجازه داد سیاستمداران این دولتها با عوامفریبی بخش کوچکی از معضل را بپذیرند و با گرفتن پز بشر دوستانه گریبان خود را از سرزنش و نفرت افکار عمومی رها کنند.در مورد مناطق جنگ زده سوریه و لیبی و یمن و عراق و افغانستان دولت های اروپایی در کنار دولتآمریکا مسئولیت این آوارگی و دربدری را بر عهده دارند. شرایط سخت و دشواری که بر مردم مناطق جنگ زده می رود به ما اجازه نمی دهد که آنها را تشویق به ماندن و تحمل شرایط و احیانا مبارزه کردن در محل بکنیم. تلاش ما بایستی متوجه نشان دادن سرچشمه جنگ وراه مبارزه برای پایان دادن به جنگهای تحمیلی و ناعادلانه باشد. این حق طبیعی هر انسانی است که در جستجوی شرایط امن و زندگی بهتری باشد. فجایعی که در مسیر رسیدن به کشورهای اروپائی استرالیا و ایالات متحده آمریکا اتفاق می افتد وجدان هر انسانی را می آزارد. بنا بر آمارها تنها در سال ۲۰۱۵ بیش از ۳۵۰۰ نفر از پناهندگان در دریا غرق شده اند. راه پر مخاطره ای است، مرگ ، آزار و تحقیر در کمین است ولی زندگی در مناطق جنگی از این هم پر مخاطره تر است و مصائب آن دردناکتر. شاید بتوان به کسان معینی که در کشوری مانند ایران و یا در کردستان عراق زندگی می کنندبتوان گفت بمانید و با موانع سر راه زندگی خود مبارزه کنید که این بسیار دلپذیر تر از تحمل تحقیری است که دولتهای اروپائی و یا نژاد پرستان بر شما روا می دارند. اما چنین اندرزهای در مقیاس توده ای خریدار ندارد در عین حال مفید است اگر به جوانان پناهنده در کشورهای اروپای گفته شود که این استقبالی که از جانب بخش پیشرو این جوامع از آنها می شود را به فال نیک بگیرند و آنها هم در آینده همرزم و هم پیمان آنها در مبارزه با سیاست های حاکم در این کشورها باقی بمانند، به نیروی اعتصاب شکن و به کسانی که موجب استثمار شدیدتر نیروی کار محلی می شوند تبدیل نشوند.

فیس‌بوک
تویتر
لینکد‌این
تلگرام
واتس‌اپ