
“سه خُم خسروی”
صدای به هم خوردن در چوبی پوسیده، سه کلاغی را که روی دیوار کاهگلی نشسته
صدای به هم خوردن در چوبی پوسیده، سه کلاغی را که روی دیوار کاهگلی نشسته
آنها را از کیفات بیرون میآوری. بابا را، آبجی را و داداش را. میگذاریشان کنار
بازجو جزوهاي به من نشان داد: «اين را شما تايپ كردهاي؟» قاطعانه گفتم: «نه. نخير.»